الان دو هفتس که ته رو ندیدم
چند روزه برگشتم مدرسه
اما اون اینجا نیست
حتی از مدرسه مرخصی هم نگرفتهآخرین بار خیلی عجیب بود
حتی منو بلاک کرد!نمیدونم چرا اینقدر احساس تنهایی میکنم
شاید...دلم براش تنگ شده؟
نمیدونم چه اتفاقی افتادهمن واقعا اشتباهی نکردم!
آخرین روزی که باهم بودیم اون خیلی خوشحال بود....
بهم قول داد روز بعد برام شیرینی جدیدی که از مادرم یاد گرفته رو درست میکنه_جونگ کوک؟
با شنیدن صدایی که از بالای سرم میومد چشمامو باز کردم
اون مین یونگیه
کسی که جیمین دوسش داشت
با نگاه خشنش بهم زل زده و منتظر جوابه_سلام آقای مین... من جونگ کوکم
سعی کردم آخر حرفم لبخند بزنم
اما نشد_هیچوقت نمیبخشمت ، هیچوقت!
با گفتن آخرین کلمش چشم هاش خیس شد
یکی از دست های مشت شدش رو سمتم گرفتنامه ای که تا خورده بود رو به سینم کوبید و بعد رفت
′از طرف تهیونگ′
ته؟
چرا احساس میکنم این مثل نامه خداحافظیه؟
چرا نگرانتم؟من حتی نمیدونم الان حالت خوبه یا نه
_________________________________________
یونگی شیییییی *-*
دو پارت دیگه از فصل یک مونده
باورم نمیشه😭تو نامه چی نوشته؟؟؟ نکنه ته میخواد از کوکی جدا شه😭
(ینی مدیونی فکر کنی منم که تصمیم میگیرم چه اتفاقی بیوفته😂)
ESTÁS LEYENDO
Taehyung's Feelings |kookv
Fanficلبخندای شیرین جئون جونگ کوک پسر سال پایینی و هر چیزی که به اون مربوطه برای پسر مو فندقی جذابه. اون بزرگ ترین موفقیت رو یه ربع زنگ ناهار نشستن کنار کوک میبینه. این علاقه ساده و در ظاهر یک طرفه زمینه ساز عشق درخشانشون در آیندس فیلینگز داستان ساده ای د...