خیلی دوست داشتم امروز کنار جونگ کوک بشینم اما اون بازم نیومد
شاید اینبار واقعا مریض شده باشه!
این خیلی بده... امیدوارم همچین اتفاقی براش نیوفتاده باشه
من الان روی چمنای جلوی خونمون نشستم و مادرم داره صدام میزنه
بعد ناهار بقیه شو مینویسم〜(꒪꒳꒪)〜من برگشتمممم و یه خبررر خیییلیییی خوب دارم✧\(>o<)ノ✧
ما یه همسایه جدید داریم که خونه رو به رویی مون رو خریده
و اونا خانواده جونگ کوکنننن!من خیلی خوشحالم و میخوام برم و توی بالشت جیغ بکشم
پس فعلا:-D
_________________________________________
تهکوک به هم نزدیک شدنヽ((◎д◎))ゝ
شاد شیدبخاطر ننشستنشون کنار هم خوشحالید یا بخاطر نزدیکی خونه هاشون ناراحت؟
اوپس!
جا به جا شد⋋✿ ⁰ o ⁰ ✿⋌(یه چیزی.... اگه ووتای پارت از 5 کمتر باشه فرداش آپ نمیکنم. گفتم چون لب مرزه)
KAMU SEDANG MEMBACA
Taehyung's Feelings |kookv
Fiksi Penggemarلبخندای شیرین جئون جونگ کوک پسر سال پایینی و هر چیزی که به اون مربوطه برای پسر مو فندقی جذابه. اون بزرگ ترین موفقیت رو یه ربع زنگ ناهار نشستن کنار کوک میبینه. این علاقه ساده و در ظاهر یک طرفه زمینه ساز عشق درخشانشون در آیندس فیلینگز داستان ساده ای د...