Page Eight

2.3K 555 79
                                    

خیلی دوست داشتم امروز کنار جونگ کوک بشینم اما اون بازم نیومد

شاید اینبار واقعا مریض شده باشه!

این خیلی بده... امیدوارم همچین اتفاقی براش نیوفتاده باشه

من الان روی چمنای جلوی خونمون نشستم و مادرم داره صدام میزنه
بعد ناهار بقیه شو مینویسم⁦〜(꒪꒳꒪)〜⁩

من برگشتمممم و یه خبررر خیییلیییی خوب دارم⁦✧\(>o<)ノ✧⁩

ما یه همسایه جدید داریم که خونه رو به رویی مون رو خریده
و اونا خانواده جونگ کوکنننن!

من خیلی خوشحالم و می‌خوام برم و توی بالشت جیغ بکشم

پس فعلا⁦:-D⁩

_________________________________________

تهکوک به هم نزدیک شدن⁦⁦ヽ((◎д◎))ゝ⁩
شاد شید

بخاطر ننشستنشون کنار هم خوشحالید یا بخاطر نزدیکی خونه هاشون ناراحت؟
اوپس!
جا به جا شد⁦⋋✿ ⁰ o ⁰ ✿⋌⁩

(یه چیزی.... اگه ووتای پارت از 5 کمتر باشه فرداش آپ نمیکنم. گفتم چون لب مرزه)

Taehyung's Feelings |kookvTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang