همون جور که قرار بود به خونه برگشتیم.
با هم
زمانی که قدم میزدیم درمورد خودش گفت
روز اولی که رفته بود کلاس نقاشی گریه میکرد ، با اینکه بچه نبودما کلی خندیدیم
اون گفت صدای خنده هام قشنگه
(توضیح میدم آخر پارت)و بعد گفت این خجالت آور ترین خاطرشه. من اولین کسی بودم که براش تعریف کرده
ما رسیدیم خونه و اون منو به اتاقش برد.
توقع داشتم بشینه تا بازم حرف بزنیم اما....گفت خیلی خسته شده
تا زمان شام خوابیددر حالی که روی تخت بودیم و اون منو محکم فشار میداد
اعتراف میکنم این بار سرخ نشدم
یه موفقیت به حساب میاد!البته این خجالت آور نبود....
دوست داشتنی بود_________________________________________
عزیزان ناتوانی گفتاری انواع مختلف داره
تهیونگ صدا داره اما اونقدر تار های صوتیش قوی نیس که بتونه حرف بزنه:'(
(نه بخندید این ینی میتونه ناله کنه(منحرفم خودتونید))فقط من فکر میکنم جونگ کوک میتونست جنتلمن تر باشه؟
(بالاخره 1k شد هوراااا ، فقط منتظر بهونم 😂)
VOCÊ ESTÁ LENDO
Taehyung's Feelings |kookv
Fanficلبخندای شیرین جئون جونگ کوک پسر سال پایینی و هر چیزی که به اون مربوطه برای پسر مو فندقی جذابه. اون بزرگ ترین موفقیت رو یه ربع زنگ ناهار نشستن کنار کوک میبینه. این علاقه ساده و در ظاهر یک طرفه زمینه ساز عشق درخشانشون در آیندس فیلینگز داستان ساده ای د...