رنگ آسمون تغییر نکرده
تا طلوع خورشید وقت هستپاهامو روی زمین گذاشتم
خیلی خستم
راه رفتن سختهدر یخچال رو باز کردم
نصف لیوان شیشه ای رو با شیر پر کردمباید صبر کنم تا دماش متعادل شه
توی خونه قدم زدم
و بعد اتاق تهاز فاصله بین در و دیوار ، روشنایی اتاق قابل تشخیصه
ساعت 3:45َ
مشکلی نیس که بهش سر بزنم؟
در اتاقو باز کردم
تصمیم گرفتم در رو ببندم
بنظر وضعیتش خوب نمیومدیکم بیشتر توجه کردم
اون خوابه!در حال که...
فقط یه پیراهن مردونه گشاد دور بدنشه
و یه دفتر زیر دستشاون یه نویسندس
این چیزیه که خودش میگهپس باید عادی باشه که تا الان چیزی مینوشته
شاید خیلی وقته خوابیدهچراغ مطالعه روی میز رو روشن کردم
و بعد کلید لامپ پر نور اتاق رو فشردماون زیباتر به نظر میرسه
الان که نور فقط به سمت اون میتابهروی زانو هام نشستم
سرم رو روی میز گذاشتم
صورتش نزدیک و واضح ترهمن…
نمیدونم دارم چیکار میکنم
اون زیباس ، دوست داشتنیه
و من میخوام در نزدیک ترین مکان نسبت به اون وایستملب هام رو خیس کردم
باید قبل ازین که دیر بشه نقشش رو توی زندگیم بفهممدستم رو از پشت زانو هاش رد کردم
این خیلی سخته
من نمیخوام خوابش رو به هم بزنمچرا دکمه های لباسش رو باز گذاشته؟
اون باید به این فکر کنه که ممکنه من نصفه شب سراغش بیام
منظورم سر زدنهروی دستام بلندش کردم
سنگینه ولی نه زیادگذاشتمش روی تخت
و پتو رو روش کشیدمدکمه ارسال رو زدم
درسته که یادم نمیاد
اما این دلیل نمیشه به بهونه کار کشیدن از مغزم منو توی سردرگمی بزارنسرم رو روی بالشت گذاشتم
به جواب دکتر پارک فکر کردمسعی کردم بخوابم
_______________________________________
لطفا اگه میخواید از لیستاتون برش دارید اد نکنید
و اگر میخواید ووت هاتون رو بردارید کلا ووت ندین
ارزش سایلنت ریدرا از شما بیشترهسه تا چیز که مردم درموردتون فکر میکنن (مهم نیس درست یا غلط) چیه؟
اینکه من قویم و اینکه باهوشم
البته کاملا اشتباهن
VOCÊ ESTÁ LENDO
Taehyung's Feelings |kookv
Fanficلبخندای شیرین جئون جونگ کوک پسر سال پایینی و هر چیزی که به اون مربوطه برای پسر مو فندقی جذابه. اون بزرگ ترین موفقیت رو یه ربع زنگ ناهار نشستن کنار کوک میبینه. این علاقه ساده و در ظاهر یک طرفه زمینه ساز عشق درخشانشون در آیندس فیلینگز داستان ساده ای د...