_جیمین هیونگهههههه درو باز کــن!
تهیونگ کنار گوشم گفت
داره سعی میکنه اذیتم کنهبا لبخند از خودم دورش کردم و سمت در قهوه ای خونه رفتم
خواستم دستگیره رو پایین بکشم که متوجه باز بودن در شدم...جیمین هیونگ با لبخندی که همه دندوناشو نشون میداد پشت در ایستاده بود
اگه در باز بود پس چرا با سوییچ ماشینش مدام به در میزد -_-
_مزاحم که نشدم؟اوه آره تو دقیقا مزاحم شدی!
_همه امشب مزاحمن تو هم روش
آخرین کلمه رو گفتم و برگشتم سر جای اولم کنار تهدستامو دور بازوش حلقه کردم و به زور کشیدمش توی بغلم
_میخوام برم کیکتو بیارم
در حالی که سعی میکرد از دست من خلاص شه غر زد._جیمین هیونگ میاره
تهیونگ نگاه نامطمئنی به جیمین کرد
یه باشه آروم زیر لبش گفت و دست از تقلا کردن برداشتدر عوض جیمین با نگاه متعجب و دهن بازش به من زل زده بود.
هنوز حتی روی مبل نشسته بود_الان برات کیکتو میارم جونگ کوک عزیزم^^
لبخند پهنی زد و راهشو سمت آشپزخونه کج کردسرمو روی شونه تهیونگ گذاشتم و فشار دستامو دور بازوش بیشتر کردم
دست آزادشو روی مچ دستم گذاشت
دستشو از حصار من آزاد کرد
و بعد سرمو توی بغلش گرفت_یکی اینجا خیلی لوس شده
جین هیونگ با منظور به من نگاه کردبدون توجه به حرفش سرمو بالاتر بردم و بینیمو بین موهای فندقی ته فرو کردم
نفسمو پشت گردنش خالی کردم
لبخند زد_تهیونگ بنظرم دفعه بعد تو میتونی تاپ باشی
و چشمک زد
نه ظاهراً جین هیونگ امشب رو مود خوبیه. این یعنی قراره تا وقتی پاشو از در بیرون بزاره منو اذیت کنه_جدی؟ جونگ کوکی بهم اجازه میده؟
از این بهتر نمیشه...
تهیونگم داره باهاش همکاری میکنهگاهی فکر میکنم خوب میشد اگه همون سایلنت کید من میموند
البته الانم خوبه
اون همیشه خوبه ، حتی خیلی بهتر از خوب_نه ته اجازه نمیدم
خودم بهش نزدیک تر کردم و اخممو به جین نشون دادماما حالت صورتمو برای عروسک ببریم تغییر دادم
با لبخند بهم نگاه میکرد
مثل همیشه_بگیر کیکتو
یونگی با نهایت بی حسی کیک رو روی میز جلوی من گذاشت
چند لحظه بعد جیمین هم به ما اضافه شدمیشه حدس زد اون در رو برای یون باز کرده
هیونگ بعد از گذاشتن کیک ، بر خلاف انتظارم دور نشد. یه تعداد نسبتا زیاد شمع توی روکش شکلاتی کیک فرو برد
همزمان با گذاشتن شمعا علت زیاد بودنشون رو توضیح داد
_تهیونگ اصرار داشت شمعا رو به تعداد سالهای زندگیت بخرم...
VOCÊ ESTÁ LENDO
Taehyung's Feelings |kookv
Fanficلبخندای شیرین جئون جونگ کوک پسر سال پایینی و هر چیزی که به اون مربوطه برای پسر مو فندقی جذابه. اون بزرگ ترین موفقیت رو یه ربع زنگ ناهار نشستن کنار کوک میبینه. این علاقه ساده و در ظاهر یک طرفه زمینه ساز عشق درخشانشون در آیندس فیلینگز داستان ساده ای د...