Real Life 1

2.2K 517 98
                                    

_درمورد تهیونگ-

جیمین تذکر داد:
_تهیونگ سونبه نیم یا تهیونگ هیونگ
و دوباره مشغول کار با گوشیش شد.

چند ساعت پیش رفتم دنبالش تا یکم با هم وقت بگذرونیم
این اواخر سرما خورده بود.
حتی نمیتونستم باهاش درست حرف بزنم!

اونقدر حواسش به چت با خواهرش بود که متوجه نشد بستنیش داره آب میشه...
منم برای اینکه بهش کمک کنم با یه گاز بزرگ بیشتر بستنیش رو خوردم.

دهنش باز مونده بود و فقط به من که به با دهن پر می‌خندیدم زل زده بود
_جیمین من به خاطر این قیافه خنده دارت باهات قرار میزارم

و بعد از شدت خنده از روی صندلی که نشسته بودیم روی زمین افتادم
قیافه بی حس الانش خیلی خنده دار تره

بیشتر از پنج دقیقه خندم طول کشید و بعد ، زمانی که از شدت کم شد صدای جیمین در اومد:
_تهیونگ هیونگت چی؟ ها؟

خب کاملا واضح در حال تغییر بحث بود.
بهش افتخار میکنم *دست زدن خیالی

_میگم بنظرت بامزه نیس؟

حالا که نشسته بودم راحت بهم تکیه داد و سرش رو به نشونه موافقت تکون داد:
_آره خیییلیییی باید براش یه دوست دختر یا حتی پسر جور کنم. اوه... میدونستی منو اون کنار هم میشینیم؟

قسمت آخر حرفاشو با ذوق و لبخند دندون نماش گفت.
منم باید به بحث ادامه میدادم....
اما یه سوال ذهنمو مشغول کرده بود:

_اگر اینطوره..... حاضری منو بهش بدی؟

_________________________________________

جیمین مورد علاقه منه
اصن دلم نمیاد از کوکی جداش کنم ⁦>.<⁩

بنظرتون کوکی واقعا جیمین رو نمیخواد یا وسط دو راهیه؟

Taehyung's Feelings |kookvTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang