Page Thirty Five

1.6K 382 35
                                    

اون قبول کرد که بیاد
موقع برگشت خیلی خوب بود

ما تا سر خیابون مدرسه مسابقه دادیم
قرار بود بیشتر باشه اما من خسته شدم

اون مثل همیشه کیفمو گرفت
منو به زور روی کمرش گذاشت
و بعد دوباره دوید

این موقعیت رو دوست دارم
وقتی تو خیابون خلوت ، صدای خنده هامون می‌پیچه ، موهام توی هوا پخش میشه و‌ گرمای بدن اون شخص خاص رو از نزدیک حس می‌کنم

من فقط خودم رو روی تخت رها کردم
خیلی خندیده بودم
باید صبر میکردم تا بتونم دوباره نفس بکشم

و بعد خوابم برد!
تا زمان شام

و الان دوباره می‌خوام بخوابم

_________________________________________

چه خواب در خوابی
چه زوج خوشبختی

دوست دارید یکم هیجان رو زیاد کنم؟ *لبخند مرموز

Taehyung's Feelings |kookvUnde poveștirile trăiesc. Descoperă acum