معلممون گفت هفته بعد چند نفر از کل مدرسه رو رندوم به اردو چند روزه میبرن
اونا قرعه کشی کردن
و من هم انتخاب شدماما نمی خوام برم...
میدونم شاید بتونم یه مدت از درس و مدرسه راحت شم اما من کسی رو ندارم که باهاش وقت بگذرونم
پس مودبانه رد کردم
میخوام فردا زنگ ناهار پیش جونگ کوک بشینم
فکر نکنم نیاز باشه حرفی بزنمفقط امیدوارم با سرخ شدنم اون رو به اشتباه نندازم.
آه راستی!
گفتم امروز وقتی تو حیاط ورزش میکردیم از پنجره کلاسش برام یه موشک فرستاد؟
اون یه کاغذ معمولی و خالی بود
اما الان کنار من روی بالشت تختمهشاید دیوونه شدم
_________________________________________
این پارت خیلی شلوغ بود
میخوام داستان رو زود تر جلو ببرم⁄(⁄ ⁄•⁄-⁄•⁄ ⁄)⁄بنظر شما ته دیوونه شده یا اون کاغذه تلسم شده و جونگ کوک یه جادو گره؟ (´⊙ω⊙')!
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Taehyung's Feelings |kookv
Hayran Kurguلبخندای شیرین جئون جونگ کوک پسر سال پایینی و هر چیزی که به اون مربوطه برای پسر مو فندقی جذابه. اون بزرگ ترین موفقیت رو یه ربع زنگ ناهار نشستن کنار کوک میبینه. این علاقه ساده و در ظاهر یک طرفه زمینه ساز عشق درخشانشون در آیندس فیلینگز داستان ساده ای د...