اون دوباره اون کار رو کرد!
بازم وقتی چشمش بهم افتاد یه لبخند عمیق زد!تا حالا ندیده بودم بخاطر کسی اینجوری لبای براقشو بکشه ولی همیشه زمانی که چشمش به من میوفته اونا رو بهم هدیه میده.
البته امروز بعد از طولانی شدن نگاهمون برام دست تکون داد.
الان که فکر میکنم اون خیییلییی مهربونه و قیافش بعضی وقتا یکم بامزه میشه.
البته اون نود و نه و نود و نه صدم درصد (99.99%) خفن و یک صدم درصد (00.01%) بامزساوه من توی پنهون کردن خیلی بدم!
خب بعد اون کاراش من سرخ شدم.
خیلی زیادددد!
برای همین اون بهم خندید و من فقط تونستم فرار کنم
نمیدونم اون الان با خودش چی فکر میکنه. شاید داره میگه من مثل دختر بچه هامنیستم؟
هستم؟
اوه خدای من این هنوزم خیلی خجالت آوره.
من هنوزم توی دستشویی قایم شدم:)
_________________________________________
هی گایز!
گفته بودم این بوک دو تا ورژن داره؟ *چشمک زدنتهیونگ زمانی که سرخ شده چطور به نظر میرسه*–*؟
ČTEŠ
Taehyung's Feelings |kookv
Fanfikceلبخندای شیرین جئون جونگ کوک پسر سال پایینی و هر چیزی که به اون مربوطه برای پسر مو فندقی جذابه. اون بزرگ ترین موفقیت رو یه ربع زنگ ناهار نشستن کنار کوک میبینه. این علاقه ساده و در ظاهر یک طرفه زمینه ساز عشق درخشانشون در آیندس فیلینگز داستان ساده ای د...