′از طرف تهیونگ′
سلام کوک
از هیونگ بابت این کمکش تشکر کنمن نمیخوام مقدمه بگم
یادته اولین بار همو بوسیدیم؟ تو کتابخونه
اون دفتر بنفش رو یادته؟من هر روز درمورد تو مینوشتم
نمیتونستم با کسی حرف بزنم و خودمو خالی کنم
از طرفی هم خجالت میکشیدماون شب که از خونتون اومدم
فهمیدم مادرم اون رو خوندهمن میترسیدم
اما راهی برای فرار از خونه نبود
نمیتونستم بیام و بازم بغلت کنمکوکی... زمان بیشتری برای نوشتن ندارم
من دارم اینجا میرم
نمیدونم کجا
نمیدونم چه شهری
فقط میدونم دلم برات تنگ میشهخیلی بدم که دارم میرم
منو ببخش
و ناراحت نباش_______________________________________
تموم شدددددد
قول میدم فصل دو بهترهدیگه سوالی نمونده آهه
ESTÁS LEYENDO
Taehyung's Feelings |kookv
Fanficلبخندای شیرین جئون جونگ کوک پسر سال پایینی و هر چیزی که به اون مربوطه برای پسر مو فندقی جذابه. اون بزرگ ترین موفقیت رو یه ربع زنگ ناهار نشستن کنار کوک میبینه. این علاقه ساده و در ظاهر یک طرفه زمینه ساز عشق درخشانشون در آیندس فیلینگز داستان ساده ای د...