21

636 72 13
                                    

چشمامو به آرومی باز کردم و بعد چند بار پلک زدن تصویر اطرافم برام واضح شد . هنوزم حس بی حالی میکردم و نمیدونستم کجام حتی یادم نمیاد چه اتفاقی افتاد.

بعد از چند دقیقه خودمو بالا کشیدم ونشستم...اتاقی که توش بودم به شدت بهم ریخته بود صاحبش هرکی بود خیلی شلخته بود.

با صدای در نگاهمو از لباس های روی زمین گرفتم و سرمو به سمت در چرخوندم و با دیدن کسی که اومد تو همه چیز یادم افتاد

_بلاخره بیدار شدی...خیلی ترسوندیم دختر
_جیمین... اینجا کجاست؟

اون با چهره خندون وسرحالش بهم نزدیک شد و لبه تخت نشست

_خب معلومه...خونمه دیگه
_منو چرا اوردی اینجا
_خب تو وسط خیابون یهو افتادی زمین انتظار داشتی کجا ببرمت

طبیعتا باید میبرد بیمارستان اما ازش ممنون بودم که اینکارو نکرده.بلافاصله چیزی به فکرم اومد.اون دوست جونگکوکه یعنی تا الان بهش خبر داده؟...با فکر کردن به این موضوع نگران شدم

_تو به جونگکوک گفتی چه اتفاقی برام افتاده؟

با لحن ترسیده ای ازش پرسیدم...تو دلم دعا کردم که اینکارو نکرده باشه

_اممم نه هنوز...یعنی همین الان میخواستم بهش زنگ بزنم...اصلا بخاطر همین اومدم بهت سر بزنم...تو چهار ساعته خوابیده بودی و بیدار نمیشدی منم کم کم نگران شدم میخواستم بهش خبر بدم

با آسودگی نفسی که حبس کرده بودم رو رها کردم و عضلات منقبض شدمو آزاد کردم...واقعا شانس اورده بودم

_خوب کاری کردی
_چی...یعنی نمیخواستی اون بدونه
_معلومه که نمیخواستم...چرا باید نگرانش بکنم
_اره...راست میگی حواسم نبود...الان حالت چطوره
_من خوبم چیزیم نیست...فکر کنم بخاطر اینکه چند وقته خوب غذا نمیخورم یکم ضعیف شدم
_اوه گفتی غذا...پاشو بریم ناهار بخوریم منکه خیلی گشنمه

وقتی جیمین ضربه ای به شونم زد آه از نهادم بلندشد دستم تیر کشید و من به سختی تونستم تکونش بدم مثل اینکه بهش ضربه محکمی زده باشن

_اییی دستم...دستم چرا اینهمه درد میکنه

جیمین دستی به گردنش کشید و جوریکه میخواست حرفی بزنه ولی سختش بود رفتار میکرد

_خب میدونی...وقتی بیهوش شدی من هول کردم اصلا حواسم نبود بگیرمت بخاطر همین بدجوری خوردی زمین...البته نگران نباش همه جاتو نگاه کردم سالم بود
_همه جامو؟
_اوه نهههه....اونطوری که تو فکر کردی نیست.‌..منظور سر و دستت بود

جیمین دستپاچه شده در حالی که دستاشو تند تند تکون میداد برام توضیح داد که بد متوجه شدم و اونطوری که گفته نبوده.البته خودم میدونم منظورش چی بود ولی یهو دلم خواست یکم سر به سرش بذارم.

she is backWhere stories live. Discover now