20

444 122 62
                                    

"لیام؟ خدای من لیام!؟"

ماریلا با دستپاچگی سر لیام را روی زانوهایش گذاشته بود و انگشتانش را روی پوست رنگ پریده‌ی صورتش می‌کوبید.

تلاشِ آخرین پرتو‌های خورشید برای روشن نگه داشتن زمین بی‌نتیجه بود و تاریکی برنده‌ی این جدال بود.

بعد از اتمام جلسه سرمایه‌گذار ها یکی یکی رفته بودند؛ استایلز و مردی که اندرسون نام داشت برای ثبت قرارداد صبر کرده بودند.

آخرین چیزی که ماریلا از لیام دید، معذرت خواهی سریعش بود که اتاق را ترک کرد و لرزش دستانش که با آن‌ها شقیقه‌اش را می‌فشرد.

لویی هم متوجه حال بد لیام شده بود و بی‌حواس مشغول ثبت قرارداد ها بود؛ می‌خواست دنبال لیام برود اما در حال حاضر ممکن نبود...

وقتی ماریلا هم با عذرخواهی کوچکی جلسه را ترک کرد کلافه‌تر شد، برگه‌ها را تحویل دو مردی که روبه‌رویش نشسته بودند داد و سعی کرد از پنجره‌ی کوچک کانکس نگاهی به بیرون بی‌اندازد.

حس می‌کرد چیز مهمی را فراموش کرده؛ اما هرچه فکر می‌کرد چیزی جز انگشتان هری که مشغول امضا بود و صورت رنگ‌پریده لیام در ذهنش نقش نمی‌بست.

آقای اندرسون برگه را به لویی پس داد، بعد از خداحافظی آنجا را ترک کرد و بعد از چند ثانیه صدای تایر ماشینش به گوش رسید.

هری صمیمانه دست آقای اندروز را فشرد، به لویی لبخند زد و از پله‌های جلوی کانکس پایین رفت.
قدم‌های آرامش با دیدن لیام که روی زمین افتاده بود تند شد و لویی که ناخودآگاه مشغول گوش دادن به ریتم آنها بود، پرونده‌ها را روی میز انداخت و بیرون دوید.

لیام روی زمین بیهوش به نظر می‌رسید و سرش روی زانو‌های ماریلا بود، و هری بود که ماشینش را کنار آنها برد تا لیام را سوار کند.

لویی اهمیتی به وسایلش که جا گذاشته بود نمی‌داد، اهمیتی به ماشینش که همان‌جا مانده بود نمی‌داد، حتی به اینکه داخل ماشین هری نشسته و با التماس از او می‌خواست سریع‌تر حرکت کند هم اهمیت نمی‌داد.

___

"شما همراه اون پسر جوون هستین؟"

هری بلند شد و فرم را از پرستار گرفت، مشخصات لیام را تا حدودی می‌دانست اما از درست بودن آن‌ها مطمئن نبود.
به لویی نگاه کرد که زانو‌هایش تکیه‌گاه آرنجش شده بود و نگاهش خیره‌‌ی کاشی‌های سفید بود.

دستش را روی پشت خمیده لویی کشید و با آرامش صدایش کرد:

"لویی؟ باید این فرم رو پر کنی."

انگشتان لویی که جلو آمد تا خودکار را از دستش بگیرد یخ‌زده بود و هری دستش را پشت لویی نگه داشت.

Nobody could take my place [L.S]Where stories live. Discover now