third POV
زین چند روزی بود که در اتاقشو بسته بود داشت فکر میکرد
به رابطش با لیام به اتفاقایی که بینشون افتاده بود اون
فکر میکرد وقتی لیام رفت بهش گفت دوسش نداره میتونه
تمام خاطراتی که از لیام داشته رو با شروع یه زندگی جدید
با لی لی فراموش کنه فکر میکرد وقتی با لی لی یه زندگی
جدیدی رو شروع کنه همه چی به روال عادیش بر میگرده
هم اون لیام فراموش میکنه هم لیام به زندگیش با تریشا
ادامه میده کم کم همه چی فراموش میشه اما زین
نمیدونست یه روزی دوباره با لیام به نقطه اولشون بر
میگردن تارپود یه رابطه از هم گسیخته شده رو دوباره با
هم میسازن اون عشقی که ماه ها از هم دریغش کردن سعی
در فراموش کردنش داشتن به هم دیگه بر می گردونن
زین دست از فکر کردن برداشت از تخت بلند شد در اتاقشو
باز کرد از اتاق اومد بیرون از پله ها آروم اومد پایین
میخاست ببینه لی لی خونست یا نه انگار خونه نبود
دستشو گذاشت رو جیب شلوارش دنبال گوشیش میگشت
اما تو جیبش نبود همه جا رو گشت ولی پیداش نکرد که با
صدای لی لی برگشت به پشتش نگاه کرد
لی لی : دنبال این میگردی؟ به گوشی زین اشاره کرد
زین: اوه لی لی گوشیم دست تو چیکار میکنه ؟
زین رفت جلو تا گوشیو از لی لی بگیره اما لی لی یه قدم
عقب رفت گفت: زین جلوتر نیا تو واقعا چطور تونستی
اینکارو بکنی چطور تونستی با شوهر مادرت وارد رابطه
شی به من خیانت کنی تو یه هرزه ای زین
زین با عصبانیتی که منشئش حرفای لی لی بود جلو تر رفت
گفت: من هرزه نیستم لی لی من فقط به خاطر اینکه مادرم
خوشحال باشه بتونم تمام خاطرات گذشته رو فراموش کنم
به خاطر تو لعنتی نتونستم پیش لیام باشم نتونستم
آغوش گرمشو برای خودم داشته باشم تو خیلی از حسرتا
رو تو من به وجود اوردی حالم از همتون بهم میخوره بعد با عصبانیت از خونه بیرون
رفت تنها جایی که میتونست آرامش داشته باشه آغوش
لیام بود زین از همه چی دست کشید به خاطر لیام از همه
چی گذشت از بچش از لی لی فقط برای اینکه لیام کنار
أنت تقرأ
stepfather
عاطفية[completed] این استوری عشق بین یه پسر و یه پدر خواندست که باید مخفی بمونه .. ❌🔞صحنه های خشونت آمیز و تجاوز