Part 6

19.5K 2.8K 816
                                    

در مشکیشو برداشت و با دیدن کت و شلوار توی باکس شوکه شد.
از قسمت شونه هاش گرفت و بلندش کرد تا با دقت بهش نگاه کنه. کت و شلوار فیلی رنگ یقه بازی بود که روی قسمت سینه و شونه هاش یاقوت های ریز و شکسته شده کار شده بود.

مطمئن بود اگه جیمین الان اینجا بود بهش می گفت "این خیلی خیلی گرون تر از کت و شلوار توئه."
تهیونگ چشماشو از کت و شلوار گرفت و به کارت مشکی که با دستخط جالبی روش با رنگ سفید نوشته شده بود دوخت.
"شرط می بندم این بیشتر از قرمز بهت میاد"

پوزخندی زد و تلفنش رو برداشت.
درحالی که به سمت دیوار شیشه ای می رفت و به آسمون درحال غروب نگاه می کرد، به محض وصل شدن تلفن پرسید:

- داری منو تعقیب می کنی؟

می تونست نیشخند تمسخرآمیز جونگ کوک رو از پشت تلفن حس حس کنه.

- از هدیه ام خوشت اومد؟

- من اونو نمی پوشم.

جونگ کوک با جدیت جواب داد:

- می پوشی، خوبم می پوشی.

تهیونگ پوزخند حرصی زد:

- خودم یه کت و شلوار خوب دارم، ممنون.

صدای جونگ کوک عصبی شد.

- با من بازی نکن تهیونگ... گفته بودم که خوشم‌ نمیاد بهت یه چیزو چند بار
بگم نه؟ انگار دلت تنبیه می خواد!

با این حرفش گونه های تهیونگ داغ شدند:

- فاک اف... بزار از الان برات روشنش کنم، این ازدواج یه ازدواج الکیه... من و تو قرار نیست...

ادامه حرفشو خورد و با حرص لب زد:

- یعنی... منظورم اینه که تو بهتره افکارتو کنترل کنی، شنیدی؟

جونگ کوک که تا اون لحظه بخاطر تخسی های تهیونگ عصبی شده بود با این حرف و شنیدن لحن استرسی تهیونگ تک خنده پر لذتی زد:

- افکارمو کنترل کنم؟

صداشو پایین آورد و زمزمه کنان گفت:

- بیبی... از سی میلیون دلار نگذشتم که تو رو بذارم فقط نگات کنم که.

تهیونگ حس کرد از فرق سر تا نوک پاش آتیش گرفت:

- این.. منظورت چیه هان؟!

- منظورم اینه که باید آماده باشی چون بعد از ازدواجمون همش زیرمی بیبی...

صداشو زمزمه وارانه کرده بود تا بیشتر روش تاثیر بذاره و وقتی تلفن قطع شد متوجه موفقیتش شد و با خنده تلفنو از کنار گوشش پایین آورد. از اذیت کردن اون پسر مغرور و از خودراضی بیشترین لذت رو می برد و ذهنش برای مدتی از هدف واقعی که بخاطرش اونو انتخاب کرده بود دور می شد.
جونگ کوک که خودشم با تصور تهیونگ زیرش هوایی شده بود با بی صبری لبشو لیس زد و با قدمای بلند از اتاقش توی عمادت خارج شد و به سمت نشیمن رفت.

𝐓𝐡𝐞 𝐁𝐫𝐨𝐤𝐞𝐫 | KOOKVWhere stories live. Discover now