Part 5

22.1K 2.8K 721
                                        

و فشار آرومی به گوشت نرم ران تهیونگ وارد کرد. پروفسور کیم اخم غلیظی کرد و گریس با نگرانی پرسید:

- چرا اینقدر زود؟ پس کلیسا و دعوتنامه ها...

- من همه چیزو ردیف کردم. فقط کارهای جزئی موندن که اونم حل می شن. دعوتنامه ها رو سپردم بیارن براتون، می تونین مهموناتون رو دعوت کنین.

پروفسور کیم با اخم گفت:

- مناسب نبود ما اول با خانواده تون آشنا بشیم؟ ازدواج اینقدر هول هولکی... مگه دارین از آتش سوزی اموالتونو نجات می دین؟

جونگ کوک ابرویی بالا انداخت و به تهیونگ که سعی می کرد نامحسوس دست جونگ کوک رو از روی پاش پس بزنه توجهی نکرد.

- خانواده من کره هستند و به جز برادرام و مادرم کسی برای عروسی نمیاد. اونا هم مشغول شرکتن و متاسفانه تا روز قبل عروسی نمی تونن بیان.

- پدرتون نمیان؟! چرا؟

تهیونگ هم سوالی مشابه پدرش داشت پس دست از تقلاهای بی فایده برای رهایی برداشت و با کنجکاوی به جونگ کوک نگاه کرد که سرشو چرخوند و نگاهشون باهم تلاقی کرد:

- اون چندان از ازدواج من با یه پسر حمایت نمی کنه.

جونگ کوک اینو خیره به چشمای تهیونگ لب زد و بعد رو به پروفسور کیم گفت:

- حتی اولین بار که فهمید از پسرا هم خوشم میاد به پام شلیک کرد.

تهیونگ با ناباوری نگاهش کرد.

- شوخی می کنی.

جونگ کوک لبشو گزید و نیشخندی زد:

- نه. در هر صورت، الان خیلی بهتره ولی هنوزم میخواد نارضایتیش رو نشون بده پیرمرد.

گریس دست به سینه و با ناراحتی گفت:

- امیدوارم پدرتون با این قضیه برای پسرم مشکلی ایجاد نکنه!

تهیونگ خواست بگه که چه ربطی داره و این که اونا که قرار نیست با بابای جونگ کوک زندگی کنن ولی با حرف جونگ کوک خشک شد:

- اوه نه نگران نباشید. یه مدت که باهم زندگی کنن عاشقش می شه.

بعد به تهیونگ نگاه کرد و تک خنده ای که فقط خود تهیونگ معنیشو می فهمید زد:

- درست جوری که من عاشقش شدم.

سر تهیونگ گیج رفت. خانواده جونگ کوک کره بودن... این یعنی اونا قرار بود برن کره؟!
چند لحظه بعد جونگ کوک نگاهی به ساعتش انداخت و گفت باید بره.
تهیونگ زیر نگاهای ناراضی پدر و مادرش بلند شد تا جونگ کوک رو بدرقه کنه و همراهش وارد حیاط شد.

بادیگارد های جونگ کوک که تا الان خشک کنار در ایستاده بودند با خروج جونگ کوک تکون خوردند تا دنبالش حرکت کنند ولی تهیونگ پا تند کرد و جلوش ایستاد.
جونگ کوک ابرویی برای پسر طلبکار رو به روش بالا انداخت:

𝐓𝐡𝐞 𝐁𝐫𝐨𝐤𝐞𝐫 | KOOKVحيث تعيش القصص. اكتشف الآن