جونگ کوک نگاه گنگی به جیمین انداخت و بعد لپتاپ رو گرفت و درحالی که روی پاهاش می ذاشت به صفحه سیاه خیره شد. جیمین چند ثانیه قبل از شروع شدن فیلم آروم زمزمه کرد:
- اون شب تهیونگ مست کرده بود... و از بالای پشت بوم عمارت کیم پرید.
جونگ کوک با تصور اون صحنه هم چشماشو محکم بست و وقتی صدای آشنایی از توی لپتاپ شنید دوباره بازشون کرد و به گریس، درحالی که روپوش سفیدی تنش بود و جلوی دوربین نششته بود خیره شد. توی فضایی مثل آزمایشگاه نشسته بود و وقتی حرف می زد تمام سعیشو می کرد تا صداش نلرزه:
- اسم من دکتر گریس هانسنه و من یکی از بنیان گذاران پروژه احیا هستم. ما برای این پروژه سرمایه زیادی توی کار گذاشتیم تا بتونیم محفظه احیا رو بسازیم...
جونگ کوک اولین ملاقاتش با گریس و پروفسور کیم رو بخاطر آورد. اسم این پروژه رو اون موقع هم شنیده بود، وقتی ازش بیست و دو میلیون دلار پول خواسته بودن.
- ولی پروسه ساختن محفظه خیلی بیشتر از پیش بینیامون طول کشید و چند روز پیش بالاخره قسمت بدنه تکمیل شد. ما نسخه بتا که توی سایز کوچیک تر بود رو روی حیوون ها امتحان کردیم و نتایج قابل قبول بودند ولی هنوز هیچ سابجکت انسانی وجود نداشت تا دیروز...
به اینجا که رسید صداش کمی لرزید ولی نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
- یه صانحه پیش اومد. پسرم، کیم تهیونگ از ارتفاع بیست متری سقوط کرد... بخاطر افتادن توی آب شدت ضربه کاهش یافت ولی به اندازه کافی نبود و تمام ستون فقرات و استخوان کتف چپ با برخورد به کف استخر خرد شدند و جراحات بیرونی شدیدی روی کمر و بالای نخاع ایجاد کردند. دنده سوم بخاطر قوص گرفتن بدن به سمت داخل و شدت ضربه به کلیه صدمه زد و باعث جراحات داخلی شدید و خونریزی داخلی شد.
جونگ کوک متوجه نشده بود نفسشو نگه داشته و با اینکه چهره اش هیچ احساساتی رو نشون نمی داد هم دستاش با شنیدن کلمه به کلمه حرفای گریس سر می شدند... تصور تهیونگ با کمری شکسته درحالی که تمام تنش غرق خون بود باعث می شد راه گلوش بسته بشه...
- درحالی که فقط چند دقیقه وقت داشت، اونو بیرون کشیدیم و با مسئولیت خودمون توی محفظه احیا قرار دادیم. محفظه بدن تهیونگ رو توی حالت اغما فرو برد و بعد از ثابت کردن علائم حیاتیش تمام شکستگی ها و بافت ها رو پیوند داد. بعد از گذزوندن سیزده ساعت درون محفظه احیا همون طور که پیش بینی می شد و توی نسخه بتا دیدیم، جراحات جوش خوردن و بیمار رو از مرگ حتمی نجات دادن.
جونگ کوک نفس عمیقی کشید ولی چهره جیمین و اخم غلیظش باعث می شد بفهمه که این قطعا پایانش نبود.
گریس برای لحظه ای سکوت کرد و بعد آروم ادامه داد:- البته، قسمتی از محفظه که هنوز در دست ساخت هست و برای ثبات علائم مغزی و درمان جراحات قسمت گردن و سر بود رو نداشتیم و مجبور بودیم تا به روش قدیمی و معمول به جراحات سر رسیدگی کنیم. بیمار یک شکستگی عمیق توی قسمت پشت سرش داشت و بعد از آزمایشات بیشتر و ایکس ری تونستیم صدمه شدید به قسمت ساقه مغز رو تشخیص بدیم... بیمار توی کما نیست و پیش بینی می شه توی ساعت های آینده بهوش بیاد و فقط اون موقع می تونیم میزان صدمه رو بسنجیم. پایان گزارش- روز اول ریکاوری.
BẠN ĐANG ĐỌC
𝐓𝐡𝐞 𝐁𝐫𝐨𝐤𝐞𝐫 | KOOKV
Fanfiction[Completed] "خیره به چشمای تخس تهیونگ که با اون خط چشم گربه ای انگار داشتند براش چاقوکشی می کردند عصبی لب زد: - این ازدواج اندازه مدارک مالکیتی که ازت دارم واقعیه کوچولو... اینچ به اینچت مال منه! سرشو نزدیک تر برد و درحالی که لب هاش موقع حرف زدن تق...