Part 17

21.1K 2.5K 1.3K
                                    

::::::
تهیونگ تازه از دیدن جیمین برگشته بود و حسابی روحیه اش رفرش شده بود. دیدن جیمین همیشه حالشو بهتر می کرد. لباساشو با شلوار اسلش خاکستری و بافت گشاد مشکی عوض کرد و درحال باز کردن جعبه پچ های زیرچشمش بود تا پف زیر چشماشو برای فیلمبرداری فرداش بخوابونه که در اتاق با شتاب باز شد و باعث شد سر جاش تکون آرومی بخوره.

صاف ایستاد و جعبه پچ ها رو روی میز آرایش گذاشت و با تعجب به جونگ کوک نگاه کرد:

- چیزی شده؟

به نظر عصبانی می اومد. چهره اش خشک بود و نگاهش مثل بقیه مواقع که تهیونگو اذیت می کرد پر از سرگرمی نبود.
قدمی نزدیک شد که بوی الکل به مشام تهیونگ خورد.

- مست کردی؟

با شک پرسید و قدمی عقب رفت. حس خوبی نداشته بود و ترسیده بود، ولی قصد نشون دادنشو نداشت. سعی کرد لحنشو حین حرف زدن محکم نگه داره:

- هی، دارم با تو...

ولی قبل از این که بفهمه چی شد دست قوی جونگ کوک روی تخت پرتابش کرد. بعد درحالی که به تهیونگ نیم خیز شده نگاه می کرد با حرص شروع به باز کردن دکمه های پیراهن طوسیش شد:

- من بهت خیلی آسون گرفتم انجل... خیلی... واسه همین اینقدر هار شدی... اگه بهت نشون بدم صاحبت کیه، دیگه اینقدر راحت نمی زاری همه دستمالیت کنن!

صداش بخاطر مشروب و عصبانیت دورگه شده بود. تهیونگ هیچ وقت جونگ کوک رو اینقدر جدی و مصمم ندیده بود و با ترس روی تخت نیم خیز شد:

- ز..زده به سرت؟ چی داری میگی؟

سعی کرد از روی تخت بلند شه ولی جونگ کوک سریع پیراهنشو به سمت دیگه انداخت و با بالاتنه ای برهنه بالای تنش خیمه زد. به لبه پایین بافتش چنگ زد و بی توجه به تقلا های تهیونگ اونو از تنش کند و با تمسخر گفت:

- اوه پس حتی نمی دونی راجب چی حرف می زنم؟

تهیونگ از بالاتنه برهنه اش احساس ناامنی وحشتناکی می گرفت و از اونجایی که می دونست تقلا برای پس زدن بدن عضله ای و ورزیده جونگ کوک بی نتیجه است، سعی کرد قفسه سینه سفیدش رو پنهون کنه و صداش نلرزه:

- نه.. نمی دونم... ل..لطفا...

- لطفا چی بیبی؟ هوم؟

جونگ کوک چنگ آرومی به موهای مشکی و مواج تهیونگ زد و خم شد و با وحشیگری لباشو به دندون گرفت. تهیونگ سعی کرد با پاهاش هلش بده ولی تمام تنشو محکم بین پاها و دستاش قفل کرده بود و بی نفس مشغول و مکیدن لب های سرخ و دهان خیس تهیونگ بود.

از شدت بی نفسی توی چشمای تهیونگ اشک جمع شده بود و احسای حقارت شدیدی می کرد... بوی الکل داشت حالش به هم می زد. سعی کرد دستشو دراز کنه و گلدون روی پاتختی رو برداره ولی قبل از این که برش داره نگاه سرخ از خشم جونگ کوک گیرش انداخت.
پوزخند حرصی زد و گلدون رو قبل از رسیدن دست تهیونگ بهش روی زمین پرتاب کرد:

𝐓𝐡𝐞 𝐁𝐫𝐨𝐤𝐞𝐫 | KOOKVWhere stories live. Discover now