Part 23

18.6K 2.3K 682
                                    

دوش سریعی گرفت و درحالی که حوله تنپوشش رو پوشیده بود از حمام خارج شد تا لباس برداره. جونگ کوک پشت به اون، کنار کمد دیواری ایستاده بود و داشت پیراهن تمیزی تنش می کرد. دیشب بعد از این که تهیونگ اون طور بیهوش شده بود، جونگ کوک یکساعت رو توی حمام گذرونده بود و همون موقع دوش گرفته بود.

تهیونگ با دیدن هیکی نسبتاً واضحی روی گردن جونگ کوک نتونست جلوی خودشو بگیره و متعجب پرسید:

- من... اونو بهت دادم؟

جونگ کوک نیم نگاه تمسخرآمیزی به تهیونگ انداخت و پوزخند زد:

- خودت چی فکر می کنی بیبی؟

تهیونگ نگاهشو دزدید و جوابی نداد. بعد از این که بافت آبی رنگ و جین مشکی و باکسری از توی لباساش برداشت و توی حمام تنش کرد، پشت سر جونگ کوک از اتاق خارج شد و در کمال تعجب به تمام خانواده که توی نشیمن پشت در اتاقشون چمبره زده بودند مواجه شد!
تهیونگ متعجب پرسید:

- چه خبره چرا بست نشستین؟

نامجون چشماشو مالید و روی کاناپه ای که روش دراز کشیده بود نیم خیز شد:

- صداهای عجیب غریب از اتاقتون می اومد، فکر کردیم چیزی شده...

بیول درحالی که دستاشو زیر چونه اش زده بود و به شکم یونگی تکیه داده بود ادامه داد:

- ولی کسی جرات نکرد در بزنه.

جیمین نگران پرسید:

- خوبین؟ چی شد؟

جونگ کوک ابرویی بالا انداخت و طلبکار به تهیونگ نگاه کرد تا اون توضیح بده. تهیونگ شرمزده دستشو پشت گردنش کشید و لب زد:

- اوه متاسفم... یه خرده از مستی دیشب خمار بودم فریک زدم و دعوا راه انداختم. ببخشید از خواب بیدارتون کردم.

و برای نشون دادن تاسفش چند بار آروم سرشو به عنوان تعظیم پایین برد. چون هی سری تکون داد و دست بیول رو گرفت:

- عیب نداره دیگه ذاتا باید بیدار می شدیم... فقط تا ما می ریم دست و صورتمونو بشوریم زنگ بزنین روم سرویس، صدای شکستن زیاد از اتاقتون شنیدم.

جونگ کوک درحالی که به سمت در می رفت گفت:

- من دارم میرم بیرون، توی لابی بهشون میگم.

و قبل از این که به کسی فرصت پرسیدن بده از خونه خارج شده بود و در رو پشت سرش کوبید. خیلی زود همه پراکنده شدند و تنها کسی که موند جیمین بود که با نگاه سرزنش گری به سمت تهیونگ می اومد:

- دقیقا چه خبر بود؟ صدای داد و بیدادتون می اومد!

تهیونگ به سمت بالکن حرکت کرد و با تاسف سر تکون داد:

- اصلا نپرس... کارما واقعا یه بچ واقعیه. دیشب تو رو مسخره کردم، خودمم به روزت افتادم...

- چطورمگه؟

𝐓𝐡𝐞 𝐁𝐫𝐨𝐤𝐞𝐫 | KOOKVWhere stories live. Discover now