وات د فاک؟ داشت راجب چی حرف می زد؟ کی باید عکساشونو می دید؟
تهیونگ هنوز به خودش نیومده بود که با باز شدن در دستشو سریع از روی دستگیره برداشت و عقب رفت.جونگ کوک با چشمایی مشکوک و پوزخندی روی لبش به تهیونگ نگاه کرد:
- فالگوش وایستادی؟
تهیونگ خودشو نباخت و اخمی کرد:
- راجب چی حرف می زنی؟ مادرم گفت بیام برای رقص دوتاییمون صدات کنم.
جونگ کوک ابرویی بالا انداخت:
- به من می خوره تایپ رقصیدن باشم؟
- منم همچین مشتاق نیستم، ولی ماد...
با نزدیک شدن جونگ کوک بقیه حرفشو خورد و با اخم نگاهش کرد. جونگ کوک پوزخندی به نگاه تخسش زد و انگشتای بلند و استخوانیشو روی گونه تهیونگ کشید:
- اهمیت نمی دم. خودت یه جوری حلش کن بیبی.
تهیونگ صورتشو عقب برد و با قدمای بلند و تند از راهرو خارج شد. حالا انگار اون خیلی کشته مرده رقصیدن با جونگ کوک بود!
::::::::چند ساعت بعد به سرعت گذشت و مهمان ها کم کم شروع به رفتن کردند.
جونگ کوک که تمام این مدت رو با خونسردی گوشه ای ایستاده بود و به آرومی مشروب می خورد با دیدن یونگی ابرویی بالا انداخت:- دارین میرین؟
- آره. تو و تهیونگ هم بهتره برین سمت هتل... داره دیر می شه. فردا ظهر پرواز داریم.
جونگ کوک سر تکون داد و خواست از کنار یونگی رد بشه که با گرفته شدن آرنجش جدی به هیونگش نگاه کرد:
- مشکلت چیه؟
یونگی اخمی کرد:
- مشکلی ندارم. فقط خواستم بگم بهتره امشب[به پایین تنه جونگ کوک اشاره کرد] توی شلوارت نگهش داری، نمی خوایم که توی اولین ملاقاتش با پدر غش کنه که؟
جونگ کوک آرنجش رو از دست یونگی بیرون کشید و پوزخند عصبی زد:
- تو لازم نیست راجب این مسائل باشی.
و با قدمای بلند به سمت تهیونگ که کنار بوفه ایستاده بود حرکت کرد. قبل از این که صداش بزنه محکم کمرشو گرفت و باعث تکون خوردن تهیونگ شد.
تهیونگ متعجب با چشمایی خمار نگاهش کرد:- اه تویی.
جونگ کوک اخم غلیظی کرد و فشاری به پهلوی تهیونگ داد:
- پس کی می خواست باشه؟ چرا قیافه ات اونطوره؟
تهیونگ آب دهنشو قورت داد و لیوان مشروب خالی توی دستشو روی میز گذاشت.
- چطوره قیافه ام؟
- مستی؟
تهیونگ چشم چرخوند و با فشار دادن به قفسه سینه جونگ کوک سعی کرد به عقب هلش بده:
DU LIEST GERADE
𝐓𝐡𝐞 𝐁𝐫𝐨𝐤𝐞𝐫 | KOOKV
Fanfiction[Completed] "خیره به چشمای تخس تهیونگ که با اون خط چشم گربه ای انگار داشتند براش چاقوکشی می کردند عصبی لب زد: - این ازدواج اندازه مدارک مالکیتی که ازت دارم واقعیه کوچولو... اینچ به اینچت مال منه! سرشو نزدیک تر برد و درحالی که لب هاش موقع حرف زدن تق...