Part 9

17.4K 2.4K 318
                                    

وات د فاک؟‌ داشت راجب چی حرف می زد؟ کی باید عکساشونو می دید؟
تهیونگ هنوز به خودش نیومده بود که با باز شدن در دستشو سریع از روی دستگیره برداشت و عقب رفت.

جونگ کوک با چشمایی مشکوک و پوزخندی روی لبش به تهیونگ نگاه کرد:

- فالگوش وایستادی؟

تهیونگ خودشو نباخت و اخمی کرد:

- راجب چی حرف می زنی؟ مادرم گفت بیام برای رقص دوتاییمون صدات کنم.

جونگ کوک ابرویی بالا انداخت:

- به من می خوره تایپ رقصیدن باشم؟

- منم همچین مشتاق نیستم، ولی ماد...

با نزدیک شدن جونگ کوک بقیه حرفشو خورد و با اخم نگاهش کرد. جونگ کوک پوزخندی به نگاه تخسش زد و انگشتای بلند و استخوانیشو روی گونه تهیونگ کشید:

- اهمیت نمی دم. خودت یه جوری حلش کن بیبی.

تهیونگ صورتشو عقب برد و با قدمای بلند و تند از راهرو خارج شد. حالا انگار اون خیلی کشته مرده رقصیدن با جونگ کوک بود!
::::::::

چند ساعت بعد به سرعت گذشت و مهمان ها کم کم شروع به رفتن کردند.
جونگ کوک که تمام این مدت رو با خونسردی گوشه ای ایستاده بود و به آرومی مشروب می خورد با دیدن یونگی ابرویی بالا انداخت:

- دارین میرین؟

- آره. تو و تهیونگ هم بهتره برین سمت هتل... داره دیر می شه. فردا ظهر پرواز داریم.

جونگ کوک سر تکون داد و خواست از کنار یونگی رد بشه که با گرفته شدن آرنجش جدی به هیونگش نگاه کرد:

- مشکلت چیه؟

یونگی اخمی کرد:

- مشکلی ندارم. فقط خواستم بگم بهتره امشب[به پایین تنه جونگ کوک اشاره کرد] توی شلوارت نگهش داری، نمی خوایم که توی اولین ملاقاتش با پدر غش کنه که؟

جونگ کوک آرنجش رو از دست یونگی بیرون کشید و پوزخند عصبی زد:

- تو لازم نیست راجب این مسائل باشی.

و با قدمای بلند به سمت تهیونگ که کنار بوفه ایستاده بود حرکت کرد. قبل از این که صداش بزنه محکم کمرشو گرفت و باعث تکون خوردن تهیونگ شد.
تهیونگ متعجب با چشمایی خمار نگاهش کرد:

- اه تویی.

جونگ کوک اخم غلیظی کرد و فشاری به پهلوی تهیونگ داد:

- پس کی می خواست باشه؟ چرا قیافه ات اونطوره؟

تهیونگ آب دهنشو قورت داد و لیوان مشروب خالی توی دستشو روی میز گذاشت.

- چطوره قیافه ام؟

- مستی؟

تهیونگ چشم چرخوند و با فشار دادن به قفسه سینه جونگ کوک سعی کرد به عقب هلش بده:

𝐓𝐡𝐞 𝐁𝐫𝐨𝐤𝐞𝐫 | KOOKVWo Geschichten leben. Entdecke jetzt