سرویس خالی بود و با این حال تهیونگ اونو همراه خودش به داخل یکی از اتاقک های سرویس بهداشتی کشید و سریع در رو پشت سرشون قفل کرد. جونگ کوک که توی اون محیط کوچیک درحالی که تن تهیونگ مدام بهش می خورد حس می کرد روی آتیشه بی طاقت از بین دندوناش غرید:
- بس کن انج...
با قرار گرفتن دست تهیونگ روی عضوش از روی شلوارش و نگاه اغواگرانه اش بقیه حرفش توی گلوش موند.
- می خوام مشکلتو حل کنم، چرا اینقدر غر می زنی؟
جونگ کوک با چشمای گشاد شده به تهیونگ که لبشو لیس می زد نگاه کرد. این درست نبود، جونگ کوک معمولا کسی بود که تهیونگ رو مجبور به حرکات سکسی می کرد، اون از این قسمت بلد نبود!
ناخواسته و سریع دست تهیونگ رو پس زد:- من خودم حل می کنم، تو برو بیرون...
تهیونگ چشم چرخوند و درحالی که بی توجه به حرف جونگ کوک دستشو به سمت کمربندش برد و تند بازش می کرد زیرلب با کمی خجالت گفت:
- چیزی نیست که قبلا ندیده باشم...
و قبل از این که جونگ کوک بفهمه، جلوی پاش زانو زد و با پایین دادن باکسر مشکیش از توی شلوارش، بدون پایین کشیدن شلوارش عضوشو از فاصله بین زیپ شلوارش خارج کرد و توی دستش گرفت که باعث شد جونگ کوک سنگین نفسشو رها کنه و صداش دورگه بشه:
- انجل...
اخطارگونه صداش زد. این بازی که شروع کرده بود قطعا پایان خوبی نداشت. تهیونگ که خودشم ماسکی از پررویی زده بود و درواقع از اینکه بعد از این همه مدت اینطور یهویی به قصد بلوجاب دادن به جونگ کوک جلوش بود و عضوشو گرفته بود حسابی خجالت می کشید لبشو گزید و از پایین با چشمای آبی خمارش به جونگ کوک نگاه کرد و تک خنده سکسی ای زد:
- مصریا توی غذات چی می ریختن؟ می بینم یه سایز از پایین اضافه کردی...
جونگ کوک توی گلو غرشی کرد و با وحشیگیری توی نگاهش و صدایی دورگه لب زد:
- لعنت انجل، مگه نگفتم اینو نگو...
تهیونگ لبشو گزید و بعد با تردید سرشو جلو برد و آروم زبونشو روی سر عضو داغ و بزرگی که توی دست لاغر و استخوانیش نگه داشته بود کشید و باعث شد جونگ کوک با لذت سرشو به عقب ببره و چشماشو محکم به هم فشار بده.
تهیونگ از اینکه با همین حرکت کوچیکشم جونگ کوک به نفس نفس افتاد متعجب نگاهش کرد، حقیقت این بود که تا حالا به هیچکس بلوجاب نداده بود و درست نمی دونست باید چیکار کنه، ولی خیلیا بهش بلوجاب داده بودن و با دست به دامن تجربه هاش شدن سرشو جلو برد و به سختی نیمه از دیک سخت شده جونگ کوک رو توی دهانش داغ و خیسش جا داد.جونگ کوک زیرلب "شت"ی گفت و نتونست در مقابل وسوسه چنگ زدن به موهای پسری که پایین پاش زانو زده بود مقاومت کنه. بی اینکه بخواد سر تهیونگو بیشتر سمت خودش کشید و تهیونگ با ناگهانی وارد شدن بیش از حد اون عضو بزرگ توی دهان کوچیکش ناله ای کرد و باعث ریختن قطره ای از پریکام پسر بزرگتر توی دهانش شد.
KAMU SEDANG MEMBACA
𝐓𝐡𝐞 𝐁𝐫𝐨𝐤𝐞𝐫 | KOOKV
Fiksi Penggemar[Completed] "خیره به چشمای تخس تهیونگ که با اون خط چشم گربه ای انگار داشتند براش چاقوکشی می کردند عصبی لب زد: - این ازدواج اندازه مدارک مالکیتی که ازت دارم واقعیه کوچولو... اینچ به اینچت مال منه! سرشو نزدیک تر برد و درحالی که لب هاش موقع حرف زدن تق...