~ At any Cost (+18)

10.3K 1.2K 199
                                    

با بردنِ دست هام زیرِ پاهاش و گرفتنِ رون های تو پُرِش توی دست هام ، بدنش رو بیشتر به سمتِ خودم کشیدم و با جلو بردنِ صورتم و خیره شدن توی چشم های گستاخش ، نفسِ داغم رو روی لب هاش رها کردم و بارِ دیگه واردش شدم!

و اون حتی فرصت نکرد دوباره نفس بکشه... چرا که من بلافاصله ضربه های منظم و ریتم دارِ پایین تنه م رو از سر گرفتم و اون ، فقط یک دستش رو از تکیه ش برداشت و دور گردنم حلقه کرد تا بتونه خودش رو مقابل ضربه هام ثابت نگه داره!

لعنت بهش...
من میخواستم بهش سخت بگیرم تا اون کمتر فرصت داشته باشه دلبری کنه...

اما اون ایندفعه هم با پرت کردنِ سرش به عقب و بستنِ چشم هاش ، ناله های بلند و بی پرواش رو رها کرد و تپش های قلبم رو به بازی گرفت:

"شوگا-عا-عااااح! آره! آره! عااااح! فاک!"

لب هام رو روی سیبکِ گلوش که مدام جلوی چشم هام بالا و پایین میرفت نشوندم و بوسیدمش... و بعد نقطه ی بعدی گردنش...
و باز هم نقطه ی بعدی...

عضوِ خیس و سرخش مدام بینِ بدن هامون توی هوا تکون میخورد و گاهی به شکمِ من و گاهی به شکمِ خودش برخورد میکرد...
اما هیچکدوم اهمیتی نمیدادیم اگه پریکامِش ، پایینِ لباس هامون رو خیس کنه.

انگار این قراری بود که بدن هامون دور از چشمِ ما ، با همدیگه گذاشته بودند! اینکه هر بار موقعِ سکس ، به هیچ چیز و هیچ کس جز تک به تکِ جزئیاتِ بدنِ دیگری اهمیتی ندند...

نفس های بریده ش خسته به نظر میرسیدند... دستی که تمام مدت وزنش رو روش انداخته بود ، ضعف داشت و من این رو فهمیدم. بدونِ اینکه اون حتی لب به اعتراض باز کنه یا چیزی بگه!

پس لحظه ای از حرکت ایستادم و کنارِ گوشِش زمزمه کردم:
"بغلم کن... من نگهت میدارم... تو فقط بغلم کن!"

و اون بلافاصله بعد از اینکه نگاه چشم های خمارش رو بهم داد ، دست دیگه ش رو هم دور گردنم انداخت و سرش رو روی شونه م استراحت داد.

و البته که من باز هم نتونستم جلوی خودم رو برای بوسیدنِ فضای بین شونه و گردنش بگیرم...

حرکات پایین تنه م محکم تر و عمیق تر از همیشه ادامه پیدا کرد و به خاطر وضعیتِ بدن هامون و ناله های خسته و مظلوم شده ی جیمین کنارِ گوشم ، شک نداشتم داره بیشتر و عمیق تر از همیشه من رو توی خودش حس میکنه.

و احتمالا به همین خاطر بود که زودتر از همیشه بی طاقت شد و با چنگ زدن به لباسم ، زمزمه کرد:
"ن-نمیتونم...نگهش دار- عاااااااح!"

و اون برای دومین بار کام ریخت و من انقباض های لذت بخش و توصیف ناپذیرِ دیواره های حفره ش رو برای بار دوم حس کردم:
"فاک... م-میخوای بس کنیم؟"

"نه! ادامه بده... هنوز میخوامت!"

"اما تو همین الان ارضا ش-"

و جمله م قطع شد وقتی اون به کمک دست هاش پایین تنه م رو کاملا به خودش چسبوند و نه تنها ناله ی سنگینِ من رو در اورد... بلکه تنِ خسته و بی جونِ خودش هم با فشارِ عضوِ من مستقیما روی پروستاتش ، لرزید و حتی کامِ بیشتری از عضوِ کاملا خیسِش بیرون ریخت:

it's all 'bout SEX :::...Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt