~ Tonight's Feast

6.5K 1.1K 293
                                    

*RM :

سوکجین برای چندمین بار باندِ دستم رو محکم کرد و دوباره با وسواس پرسید:
"پس نمیسوزه دیگه ، نه؟ میدونی که اگه احساس سوزش داشته باشی و بهم نگ-"

و من حرفش رو قطع کردم:
"بله ، میدونم اگه بهت نگم چی میشه! چون از وقتی بیدار شدیم تا حالا صد بار از انواع عفونت ها برام تعریف کردی دکتر! ولی باور کن من حالم خوبه... فقط چند تا مُشتِ بی ارزش به یارو زدم! همین!"

و اون بعد از چشم غره ای به من ، چشم هاش رو چرخوند و باقیِ باند رو توی کیفش برگردوند...

و باعث شد از خودم بپرسم چطور ممکنه حتی با همین رفتارهای مغرور و بدخلقی هاش هم اینقدر خواستنی به نظر برسه؟!

لبخند محوی روی لب هام نشسته بود و چشم هام روی پوستِ صاف و بی نقصش فیکس شده بود که زمزمه ی آرومش توجهم رو جلب کرد:
"اون ها بی ارزش نبودند..."

ابروهام بالا پرید و چندبار پلک زدم:
"جونم؟"

فاک...قرار نبود اینطور دوستانه و با محبت حرف بزنم! اون لعنتی چی بود که از دهنم در رفت؟!

و چشم های درشت شده ی اون خیره به چشم هام ، نشون میداد که اون هم مثلِ خودم ، از این ملایمت و محبتِ یکدفعه ایِ من شوکه شده بود!

بعد از چند بار پلک زدن ، چشم هاش رو ازم گرفت و نگاهش رو روی اطراف چرخوند:
"مُشت هایی که اون شب ، به خاطرِ من ، نثارِ اون مردِ موتور سوار کردی رو میگم... اون ها بی ارزش نبودند."

با اخم ریزی بهش گوش میدادم... و اون ادامه داد:
"من سلامتِ بدنم رو به اون مشت ها مدیونم... و مهم تر از اون ، سلامتِ روانم رو!"

زمزمه های آرومش بینِ شلوغیِ اعضای گنگ ، فقط به گوشهای خودش و من میرسید... و من اصلا نمیخواستم اون زمزمه های صادقانه قطع بشند!
پس در سکوت گوش میدادم...

تا جایی که اون دوباره نگاهش رو به چشم های خیره ی من برگردوند و من بالاخره به حرف اومدم... مثلِ خودش ، با صدایی آروم و نرم... صادقانه:
"اون مُشت ها میتونند تا ابد در اختیارِ تو باشند... کافیه لب تر کنی."

سرش رو کمی کج کرد و به آرومی پلک زد...
حرکتِ نرمِ مژه هاش نگاهم رو درگیر کرده بودند.

اون زیبا بود؟ نه... اون خودِ معنیِ زیبایی بود.

بعد از چند لحظه مکث ، به آرومی لب باز کرد:
"مُشت هات میتونند در اختیارِ من باشند؟ یعنی هر کاری که من ازشون بخوام ، انجام میدند...؟"

بدنم رو کمی روی مبل به سمتش کشیدم و بدون گرفتن نگاهم از چشم هاش ، با سر تایید کردم:
"هر چی که تو بخوای دکتر! هر چی که تو بخوای.."

آماده بودم تا اولین اسمی که از بین لب هاش خارج میشه رو تل دم مرگ زیر.مشت و لگد بگیرم!
هر کسی میتونست باشه!

it's all 'bout SEX :::...Donde viven las historias. Descúbrelo ahora