40

490 91 44
                                    

همونطور که هری داشت وسایل مورد نیازشو از حفظ میگفت، لویی اونارو از کابینتا بیرون میورد و روی میز میچید. لویی دوتا تخم مرغ از پخچال برداشت و بعد از اینکه توی ظرف گذاشتشون، لبخندی زد.

لویی: بفرما اینم چیزایی که لازم داریم

هری تای ابروشو بالا انداخت و دست به سینه روی یکی از پاهاش تکیه داد.

هری: جوری رفتار نکن که انگار خودت میخوای همشو بپزی

اون پسر شونه هاشو بالا انداخت: حداقل تلاش که میکنم این باید یه جایی حساب شه یا نه؟

هری بیخیال از پشت روی کانتر نشست: باشه! هرکاری میگم رو باید موبه مو انجام بدی

لویی احترام نظامی گذاشت و برای لحظه ای جدی شد: چشم سرآشپز

و برای چند لحظه کل میزو از نگاهش گذروند و ندید که هری داره توی دلش براش ضعف میکنه و از شدت ذوق و شیفتگی نمیتونه نفس کشیدنو به یاد بیاره.

اون پسر واسه اینکه نفسش جا بیاد، سرفه ای کرد و بزرگترین لبخندشو تحویل لویی داد. لویی هنوزم با دقت و تفکر داشت به وسایل روی میز نگاه میکرد.

لویی: آممم..الان باید.. من...چی؟

لویی با کلافگی و سردرگمی گفت و نگاه بیچارشو به هری ای دوخت که سعی داشت خندیدنشو کنترل کنه.

لویی: به چی میخندی استایلز؟...آره بخند! اصلا هرچقدر دوست داری بخند اما تو وظیفته که بیای به من یاد بدی چه غلطی بکنم نه اینکه اونجا احمق بودن منو به تماشا بشینی.

لویی با لحنی که ترکیبی از عصبانیت و خنده بود روبه هری گفت و اون پسر دیگه نتونست خندشو بخوره و قهقه ی بلندی زد.

لویی هم با خنده ی عجیب اون پسر تک خنده ای کرد و سرشو تکون داد.

لویی: پاشو بیا اینجا

لویی با خنده گفت و به هری اشاره کرد تا از روی کانتر بلند شه و بره کنارش. پسر کوچیکتر با یه حرکت از روی کانتر پرید و با چند قدم خودشو به لویی رسوند و مثل خودش متفکر به مواد روی میز خیره شد.

هری: هوممم! اول باید سفیده تخم مرغو از زرده اش جدا کنی

و با این حرف، لویی که انگار یه چیز ناشناخته شنیده چشماش درشت شد و همینطور که موهاشو میکشید، دادو بیداد میکرد.

لویی: چی؟ اصلا... وات د-... چجوری من باید همچین کاری بکنم؟

لویی گفت و محکم تر موهاشو کشید. این پسر رسما داشت کولی بازی درمیورد. هری تای ابروشو بالا انداخت و با قیافه پوکر بهش خیره شد که لویی فهمید باید مزخرفاتشو تموم کنه

لویی: باشه باشه.. اما من بلد نیستم چجوری انجامش بدم

هری بدون حرف یکی از تخم مرغا و یه ظرف دیگه برداشت. اونو به لبه میز زد و وقتی که ترک خورد، شکوندش و توی ظرف گرفتش. اروم سفیده رو جدا کرد و زرده گذاشت توی پوست تخم مرغ بمونه.

H568 [L.S]Where stories live. Discover now