42

481 93 136
                                    

موزیک این پارتو بگوشین :> تو چنله...hurt like hell-fleurie

با صدای بی وقفه ی زنگ در، از خواب پرید و نگاهی به هری که غرق در خواب بود، انداخت. گردنش اونقدری درد میکرد که حتی نمیتونست تکونش بده! حدس میزد این عواقب خوابیدن روی صندلی گهواره ای باشه.

دستی به گردنش کشید و سعی کرد با ماساژ دادن درد بدشو کمتر کنه. صدای زنگ هنوزم بی وقفه داشت میومد و نمیدونست هری چطور بیدار نشده. از جاش بلند شد و با بدنی که از طرز خوابیدن دیشبش گرفته بود خودشو به در رسوند. 

از پله ها که پائین اومد نگاهی به ساعت روی دیوار انداخت که هفت صبح رو نشون میداد. یعنی حتی کمتر از سه ساعت خوابیده بود و یه نفر به خودش جرئت داده تا بیاد این ساعت صبح در خونشو بزنه. به خودش قول داد وقتی درو باز کرد هرچی فحش یاد داره به طرف مقابل بده

نایل: دارم میام دیگه احمق 

با صدای بلند گفت تا طرف پشت در بشنوه اما انگار گوشش بدهکار نبود. نایل با شدت درو باز کرد و لب هاشو از هم فاصله داد تا فحشایی که آماده کرده بود رو بگه اما با قیافه ی داغون لویی، صداش توی حنجره اش خفه شد.

نایل: لویی-

لویی که چشماش از فرط گریه باد کرده بود و تقریبا به خون نشسته، با ظاهری متناقض با ظاهر همیشگیش، خودشو به خونه نایل رسونده بود.

لویی ای که همیشه تیپ میزد و بعد خونه رو ترک میکرد، الان میشه گفت هرچی دم دستش اومده رو پوشیده تا فقط اینجا باشه. موهاش روی پیشونیش ریخته بودن و صورتشو بیشتر از اینی که هست مظلوم نشون میداد 

لویی بی حواس برای نایل سر تکون داد و خواست بیاد تو که نایل علیرغم میل باطنیش جلوشو گرفت و باعث شد اخمی بین ابروهاش لویی بشینه.

لویی: چرا نمیذاری بیام تو؟

نایل نگاهی به داخل انداخت و اثری از هری ندید، برای همین نفسشو با استرس فوت کرد تا کلماتو توی ذهنش مرتب کنه.

نایل: میدونی که من دلم میخواد بیای تو و ببینیش تا یکم دلت آروم بگیره اما هری-

لویی حرفشو قطع کرد و با بغضی که تازه توی گلوش به وجود اومده بود، عصبی خندید. چشماش از همین الان هم از اشک پر بود و فقط یه اشاره میخواست تا گونه هاشو خیس کنه.

لویی: باهاش حرف زدی؟

نایل سرشو به طرفین تکون داد: نه اما وقتی بعد اون چند ساعت که غیب شده، انتخاب نکرده که پیش تو باشه یعنی هنوز آماده نیست که ببینتت

لویی چند بار سرشو تکون داد و بینیشو بالا کشید. دستاشو داخل جیب کت لی مشکیش فرو برد و پشتشو به دیوار کنار در تکیه داد.

لویی: خیلی گند زدم

نایل با کتف راستش، دسته به سینه به چارچوب در تکیه کرد و مثل لویی به اسمون ابری و گرفته خیره شد اما چیزی نگفت. 

H568 [L.S]Where stories live. Discover now