part 14

381 70 21
                                    

بکهیون اشکاشو پاک کردو سرشو بیشتر به پشت چانیول فشار داد،چانیول برای بار هزارم خواست برگرده تا بهتر تو بغل بگیرتش ولی بکهیون هم برای برای بار هزارم به لباسش چنگ انداخته و متوقفش کرده بود

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

بکهیون اشکاشو پاک کردو سرشو بیشتر به پشت چانیول فشار داد،چانیول برای بار هزارم خواست برگرده تا بهتر تو بغل بگیرتش ولی بکهیون هم برای برای بار هزارم به لباسش چنگ انداخته و متوقفش کرده بود.

_ده آخه برا چی نمیزاری برگردم

_نم..نمیخوام....

_چرااا

بکهیون بینیشو بالا کشید:

_نمیخوام..اشکامو...ببینی

چانیول با وجود مقاومت بکهیون برگشتو محکم تو بغل گرفتش و انگار یه تلنگر برای شکستن بغض بکهیون بود تا بیشتر گریه کنه.

_منکه صدبار گفتم اگه بخوای برمیگردونمت پیش خانوادت

بکهیون مشت آرومی به سینه چانیول کوبید:

_به خاطر اون موضوع گریه نمیکنم

_پس چته

بکهیون دوباره بینیشو بالا کشید:

_فق..فقط دلم گرفته

چانیول با لبخند آستین هودیشو بالا آوردو آب بینی بکهیونو پاک کرد و سرخی نوک بینیشو بیشتر به نمایش گذاشت:

_شبیه بچه گربه هایی شدی که تو خیابون زیر بارون موندنو خیس شدن

_منکه خیس نشدم

چانیول موهای عرق کرده بکهیونو از رو پیشونیش کنار زدو همونجا رو بوسید:

_آره ولی عرق کردی

چانیول رو موتور نشستو بکهیونو لای پاهاش کشوند و لبشو به گوشش رسوند:

_چرا دلت گرفته توله

بکهیون با حس لبای چانیول کنار گوشش مورمورش شد:

_نگران لوهانم

_سهون اونو از زیر سنگ پیدا کرده حالا فک میکنی به حال خودش ولش میکنه؟

بکهیون شونه هاشو بالا انداخت

_نگرانیت بیجاس خودتم خوب میدونی

_تو هم غلط کردی هی میگی میخوام برگردونمت خونه

🔞گروگان Hostage🔞Donde viven las historias. Descúbrelo ahora