با زنگ خوردن دوباره ی موبایلش نگاهش رو از صفحه ی موبایل سهون گرفت.
"چرا ویدیو کال گرفته یهویی؟!" سوهو با تعجب گفت و طبق عادت قبل اینکه تماس رو وصل کنه دستی توی موهاش کشید.
کمی موهاش رو مرتب و ظاهرش رو چک کرد و بعد تماس رو وصل کرد.-چرا یهویی ویدیو کال؟
این رو با چشمای متعجب و سوالیش پرسید و سهون لبخندی زد.
-اینجوری بهتره.
کیونگ با شنیدن صدای سهون یهویی سرش رو بالا گرفت. با تعجب به سمت سوهو که روی مبل نشسته بود جهش زد. به صفحه ی موبایل که حالا سهون رو نشون میداد نگاه کرد و بعد با دستش دست سوهو که موبایل رو جلوی صورتش قرار داده بود رو به سمت خودش گرفت و گفت:
-بابا هونی؟
سهون با دیدن کیونگ که چشماش و بینیش کل صفحه رو پوشونده و پر کرده بود لبخندی زد و گفت:
-سلام پسر گلم.
-بابا هونی کی میای؟
-چند دقیقه دیگه میام چطور مگه؟
-قایقم قایقم رو کی میاری؟
خیلی هیجان داشت و انگار یه بمب انرژی توی دلش فعال کردن.-اون رو فردا باید بیاریم کیونگ...امروز وقت نمیشه...حالا میام خونه باهم حرف میزنیم فعلا بزار با جونی حرف بزنم کار مهمی دارم پسرم.
کیونگ اخمی کرد بخاطر اینکه قایقش رو امروز نمیتونست تحویل بگیره. کمی عقب رفت و نگاهی به سوهو انداخت و با همون اخمش گفت:
-جونی اما تو گفتی بابا هونی امروز اون رو میاره!
سوهو با گوشه ی چشمش نگاهش رو به سهون داد و بعد رو به کیونگ با لبخندی که سعی داشت کیونگ رو قانع کنه نگاهش رو لطیف تر کرد.
-کیونگی اوممم...فردا دیگه...فردا بابا هونی قول میده که حتماً بیارتش.
کیونگ هنوزم اخم کرده بود. سوهو نگاهش رو به سهون داد و گفت:
-بابا هونی قول میدی دیگه آره؟که فردا حتماً قایق کیونگ رو بیاری...میاری دیگه؟
-آره آره فردا حتما قایق رو میارم.
کیونگ نگاه دو دلش رو بین اونا رد و بدل کرد و در آخر گفت:
-اگه نیوورد چی؟
-میاره حتما میاره.
سوهو این رو با اطمینان گفت و کیونگ اما دوباره گفت:-اگه نیوورد چی؟
سوهو دیگه نمیدونست چجوری این بچه رو قانع کنه که یهویی گفت:
-اگه نیوورد خودم گوشاش رو میکشم...این خوبه؟
سهون با بُهت به جونمیونی که اینقدر با قاطعیت راجب تنبیه اون حرف میزد نگاه کرد.
کیونگ نگاهی به سهون کرد و گفت:
YOU ARE READING
𝑹𝒂𝒏𝒅𝒐𝒎 𝑵𝒖𝒓𝒔𝒆༄پرستار تصادفی
FanfictionĈ̬ô̬m̬̂p̬̂l̬̂ê̬t̬̂ê̬d̬̂ ❊ کامل شده ✷هونهو↫ همه میدونن که کیم سوهو به عنوان رهبرمقاومت های مردمی تا بحال اجازه نداده هیچ ساختمان ساز سئولی به طبیعت جزیره با ارزششون دست بزنه تا اینکه سر و کله ی اوه سهون پدر 30 ساله ای که سرپرست دوتا برادرزاده خرد...