سکوت عجیبی که فقط با صدای تیک تاک عقربه های ساعت تو اتاق میشکست؛باعث میشد حتی قورت دادن آب دهنشون هم پر سر و صدا بنظر برسه.
در حالی که هر کدومشون در گوشه ای ترین نقطه ی تخت و با فاصله نشسته بودن سهون بالاخره سکوت رو شکست و رو به جونمیونی که مدام هر چند ثانیه روی خط موهای کنار گوشش دست میکشید چرخید.
-اون گفت یه سری چیزا هست که میخای بهم بگی.
جونمیون بالاخره نگاهش رو بهش داد. با اینکه نمیدونست چجوری اصلا شروع کنه لبخند احمقانه ای که کاملا هیستریک گونه بود زد. کف دستش رو بهم مالش داد و سعی کرد عادی به نظر برسه.
-چیزه...یعنی من چیز خاصی ندارم که بگم...
سهون که تا الان هم کنجکاویش به بی نهایت رسیده بود با شنیدن این جمله کمی پوکر شد تا اینکه جونمیون دوباره ادامه داد: فقط...سهون چشماش برقی زد:
-فقط؟؟
جونمیون وقتی نگاه منتظر و مشتاقانه ی سهون رو رو دید دوباره به دلایل نامعلومی استرس گرفت"چه مرگته؟بگو و تموم شه بره...مگه این کیه که براش استرس گرفتی؟؟ به خودت بیا کیم سوهو!" بالاخره شهامتش رو جمع کرد و یهویی از سرجاش بلند شد و به سمت سهون رفت. مقابلش ایستاد و بهش زل زد.
-بکهیون بهم همه چیز رو گفت اینکه شما چه فکری راجب ما میکنید و باید بگم که همش اشتباهه یه اشتباه محض.
سهون که خودشم تحت تاثیر این حالت خیلی جدی سوهو قرار گرفته بود از سر جاش بلند شد و درست مثل سوهو با جدیت و البته با فرق کوچولویی که بخاطر برق توی چشماش بود در حالی که از دو طرف سفت سرشونه های سوهو رو با دستاش گرفته بود به چشماش زل زد.
-من از اولشم اینطور فکر نمیکردم حتی به احتمال یک درصد!
سوهو به سهونی که اینطور جوگیر شده و جوری با قاطعیت حرف میزنه که انگار واقعا از اول حتی هیچ شکی بهش نداشته زل زد. یکم براش غیرقابل باور بود. با توجه به چیزایی که بکهیون براش تعریف کرده بود حس عمیقی بهش میگفت این یه بلوف خیلی گنده ست.
-چرا؟
سهون لبخند عریضش جمع شد.
-چی چرا؟
دستای سهون رو که روی شونه هاش قرار گرفته بودن رو با دستش پس زد و دست به سینه مقابلش ایستاد و با جدیت نگاهش کرد:
-چرا اینقدر مطمئن بودی؟یعنی این مقدار اطمینانت از کجا بود؟
-خب...خب مگه غیر اینه...یعنی مگه اشتباه فکر میکردم؟
-نه خب ولی برام جالبه بدونم چطور مثلا مثل چانیول شی اشتباه برداشت نکردی؟
-الان دوست داری که من اشتباه برداشت میکردم؟
YOU ARE READING
𝑹𝒂𝒏𝒅𝒐𝒎 𝑵𝒖𝒓𝒔𝒆༄پرستار تصادفی
FanfictionĈ̬ô̬m̬̂p̬̂l̬̂ê̬t̬̂ê̬d̬̂ ❊ کامل شده ✷هونهو↫ همه میدونن که کیم سوهو به عنوان رهبرمقاومت های مردمی تا بحال اجازه نداده هیچ ساختمان ساز سئولی به طبیعت جزیره با ارزششون دست بزنه تا اینکه سر و کله ی اوه سهون پدر 30 ساله ای که سرپرست دوتا برادرزاده خرد...