داستان از دید هوسوک
یونگی کاندوم رو روی میز کنارم گذاشت و بلافاصله با عجلهای که نمیدونم از کجا میومد، شلوارم رو پایین کشید و فقط گذاشت یقهاسکیام که بالا تنهام رو میپوشوند تنم بمونه. همین کار رو با شلوار خودش کرد و چندتا دکمه رو باز کرد.
"نگران نباش بیبی، خیلی خوب آماده ات میکنم." بعد از این حرفش باکسرم رو هم پایین کشید و بعد به خاطر دستهای سرد و بزرگش روی تن برهنهام لرزیدم.
سعی کردم زبون خشک شده ام رو حرکت بدم و بگم: "ل-لازم نیست" بدنم رو حالا محکم تر به میز چوبی جلو روم فشار داد.
روی پوستم پوزخند زد و با شیطنت گفت: "اوه پس سخت دوستش داری هاه؟" جوابی بهش ندادم.
بعد از مطمئن شدن ازینکه سوراخم رو با بزاق کافی پوشونده، انگشتهاش رو خیس کرد و اولیاش رو خیلی آروم واردم کردم. اول درد داشت اما با ادامه دادن لذت هم همراهش اومد. اما فقط تا وقتی که انگشت دومی رو هم اضافه کنه، به خاطرش ناله کردم و اون مجبور شد با دست آزادش دهنم رو بپوشونه.
"شششش... تو که نمیخوای همه صداتو بشنوم، میخوای؟" توی گوشم زمزمه کرد و من سر تکون دادم. با انگشتهاش توی بدنم قیچی زد، مجبور شدم یکم توی جام وول بخورم تا وقتی که بالاخره تونستم به حسش عادت کنم. یکم طول کشید اما حالا کمتر درد داشتم: "آماده ای شاهزاده؟" به سوالش سر تکون دادم و صدایی از پشت دستش از خودم درآوردم. به بیصبریم خندید و باکسرش رو درآورد، بستهی کاندوم رو با دندون پاره کرد و اونو روی خودش کشید.
"فکر کنم باید بهم کمک کنی تا خیلی خوب خیس و آماده بشه آخه میدونی که نمیخوام بهت آسیب بزنم. حداقل نه اونقدر" بعد بدون اینکه منتظر جوابم بمونه، از شونهام گرفت و برم گردوند، پوزخند شیطون روی لبهاش آخرین چیزی بود که دیدم قبل ازینکه با فشاری که روی شونهام بیاره کاری کنه رو به روی عضوش زانو بزنم. از پایین بهش نگاه کردم، با دیدن اینکه کاری نمیکنم به موهام چنگ زد و سرم رو نزدیک تر کرد. البته که میخواست واسش ساک بزنم، ولی چه دلیل افتضاح ضعیفی واسه کارش آورد.
کاری که ازم خواسته شد رو انجام دادم چون میدونستم با وجود اونهمه بزاقی که خرجم کرد باز هم قرار بود خیلی زیاد درد بکشم. با دستم طولشو گرفتم تا بتونم سرشو توی دهنم بذارم و بهش لیس بزنم. آروم و ملایم. بعد با حلقه کردن لبهام دورش، آروم و با یه سرعت مشخص سرم رو پایین و بالا کردم. بعد از گرفتن چندتا ناله از یونگی، که کارم رو تایید میکرد، زبونم رو بیرون آوردم و از بالا تا پایینش رو لیس زدم قبل ازینکه کلشو تا جایی که میشد توی دهنم ببرم. آروم آروم اون رو ته حلقم بردم، نوکش رو ته حلقم حس کردم و بعد با سرعت بالاتری کارم رو تکرار کردم و مطمئن شدم هربار به ته حلقم بخوره.
YOU ARE READING
ʚ 𝘖𝘩, 𝘋𝘢𝘥𝘥𝘺! ɞ
Fanfiction↜جایی که هوسوک 24 ساله فقط برای خنده توی سایت شوگر ددی دنبال یه مرد سن بالا میگرده تا دستش بندازه. ₊ ⊹ Original Writer @a_HOEsok_for_yoonGAY on Wattpad ₊ ⊹ Cover by purple-chimchim 🥇#1 in #sope 🏅#5 in #yoonseok 🏅#2 in #سپ 🏅#1 in #یونسوک