دلم نمیاد بهتون فحش بدم...
ولی برگردید تعداد کامنتای پارت قبل رو ببینید...
من به هیچ کدومشون جواب ندادم و فقط خواستم بگم اگه جواب میدادم و بازم کامنت میذاشتید
کامنتتاش بالای ۵۰۰ تا میشد... سو، اوکی...جرواجررربعد یه موضوع دیگه درمورد پارت گذاری
یا من شرط میذارم و به محض رسیدن اون شرط تا حداکثر یک و نیم روز پارت بعد اپ میشه
یا شرط نمیذارم و تا حداکثر یه هفته پارت بعدی آپ میشه
و خب این هفته من دو روز حضوری مدرسه میرفتم و امتحانای زیادی داشتم پس نرسیدم از فیکام چیز خاصی بنویسم کلاً
این پارتم زیاد طولانی نیست، ولی خب امیدوارم به دلتون بشینه🍓💖
بعد... یونیکورن خیلی خط داستانیش یه دست و بی هیجان نشده؟...
این برا خودم رو مخمه😂ریدرای فیکای دیگم میدونن یگانه سندروم بی قرار آزار دادن کاراکترا رو داره...
🌈🦄🌈🦄🌈🦄🌈🦄🌈🦄
کیسهی آب گرم صورتی رنگ زیر شکم امگاش و پوست نرمش قرار گرفته بود، جونگوک پشت تهیونگ نشسته بود و پسر رو از پشت کامل تو آغوش داشت.
دستهاش جلوی شکمش گره خورده بودن و سرش توی موهای کاراملی رنگ توت فرنگیش بود.
"بهتری توت فرنگی؟"
تهیونگ که بعد از سکسی که داشت، بدنش لخت شده بود و حالا هم اینطوری توی بغل آلفاش بود با خواب آلودی فقط هومی کشید.
"نخوابیا، باید ببرمت حموم."
تهیونگ به ارومی لای پلکهاش رو باز کرد، کمی سرش رو چرخوند و با گرفتن چونهی آلفاش بوسهای از لباش گرفت.
"خب پس ببر، منتظر چیای؟"
جونگوک تک خندی زد و بوسهای روی انگشتای تهیونگ گذاشت.
"شیطونی نکن تهیونگی، فقط قراره بریم حموم کنیم."
تهیونگ با حائل کردن دستهاش به آرومی روی تخت نشست، جونگوک سمتش خم شد و حینی که داشت امگاش رو توی آغوشش بگیره، صدای توت فرنگیش رو شنید:
"یعنی همیشه قراره فقط حموم کنیم؟"
ابروی راست جونگوک بالا پرید و پوزخند کمرنگی زد.
"گفتم که، امروز فقط روز توعه. قراره همشون رو تلافی کنم. پس شاید این اخرین حمومت باشه که فقط حموم کردنه!"
تهیونگ هم خندید و دستاش رو محکم دور گردن آلفاش حلقه کرد.
"حتما، بی صبرانه منتظرشم!"
جونگوک پرروی نثارش کرد و با باز کردن در حموم به آرومی واردش شد.
تهیونگ رو سمت سکوی گوشهی حموم برد و روش نشوند.
YOU ARE READING
DADDY IS MY UNICORN
Werewolf🌈🦄- ددی؟ میدونستی تو یونیکورن منی؟ جانگکوک با چشمایی بیرون زده به پسر روبهروش نگاه میکنه. - ها؟ من؟ دقیقا منظورت منم تهیونگ؟ احیاناً حرفت و برعکس نگفتی کیتن؟ تهیونگ روی خزای گربهاش دست کشید و نچی کرد. - منظورم دقیقا خود خودت بودی ددی کوک. جانگ...