توضیحات مربوط به فیک:
به این مینی فیک(یا فیک؟ نمیدونم...بریم جلو ببینیم مینی فیک میشه یا فیک:)) خوش اومدید:)
آم، نمیدونم چطوری یه کلیشه میتونه غیرکلیشه باشه اما ددی ایز مای یونیکورن یه کلیشهی سوئیته صرفا جهت حال خوب کنی خودم و شماها(تا حالا سوئیت ننوشتم و همش انگست بوده😂 و تا حالا اصلااا سمت کلیشه نرفتم. سعی کردم با یه تفاوتای اکلیلی یکم از شدت کلیشه ها کم کنم اما باز اشکال نداره اگه کلیشه باشه. مگه نه؟ ما فقط میخوایم هممون در کنار هم موقع خوندن این فیک اکلیل و رنگین کمون بالا بیاریم:)
در مورد قوانین دنیای امگاورسش هم بیاید چیزایی که قراره توی این فیک بخونیم و یه مرور بکنیم:
مثل همهی فیکا امگاها رایحههای شیرین دارن
آلفاها قوی و تند(اما متاسفانه یا خوشبختانه رایحهی جانگکوک قصه ی ما این ویژگی آلفاها رو زیر سوال میبره😂 چطوری؟ حالا میخونید:))جفت حقیقی؟ وجود داره. این تصمیمیه که فعلا گرفتم بریم جلو فعلا😂 جفت حقیقی وجود داره اما سرکشیا و ناز کردنای تهیونگ هم دیدن داره🤪 پارههه😂🤣
آلفاها و امگاها و بتاها توی این فیک قرار نیست به فرمت گرگیشون در بیان و کلا با گرگشون زیاد سر و کار نداریم.
مثل نففایل که لونای ته یه دفعه خودی نشون داد و پرای همه ریخت نیست و قراره فقط موارد سوئیت امگاورس و داشته باشیم😂(نگران نباشید چون با همین چیزای سوئیت قرار نیست یه فیک زرد و آبکی تحویلتون بدم، با وجود کلیشه اما هنوزم با منطق و قوانینی که نه به من بی احترامی شه نه به شما پیش میریم♡)باردای و امپرگ بودن؟... مگه میشه توی این فیک سوئیت ازش گذشت؟ پس داریمش😂🤣
هیت و رات؟ صد در صد داریم...
مرسی که توضیحات اولیهی فیک رو خونیدید:) بریم که داشته باشیم اولین پارت رو💖
🌈🦄🌈🦄🌈🦄🌈🦄🌈🦄🌈🦄🌈🦄🌈🦄🌈🦄🌈🦄
با بلند شدن آخرین مشتری ها از پشت میز گرد صورتی رنگ کافهش پیش بندش رو درآورد و با رفتن به سمتشون رفت.
دستی روی سر پیشی سفید رنگ دختر کشید و لبخند مستطیلی معروفش و زد.
- خیلی ممنون بابت کافه، لوسی خیلی امروز خوش گذروند آقای کیم. کافهتون عالیه.
با مالیده شدن جسم نرمی به پاش به یکی از گربههای خودش نگاه کرد که داشت به وضوح به نوازش شدن اون گربهی سفید با اسم لوسی توسط صاحب مهربون خودش، حسودی میکرد. تهیونگ با قدردانی از تعریف دختر کمی خم شد.
- خوشحالم که از کافه راضی بودید، دوباره به کافهمون سر بزنید.
کمی بعد دختر همراه با دوست ساکتش از در خارج شدن و در صورتی کافه با پنجرههای مربع شکلیش بسته شد و این صدای اکلیلی زنگوله بود که توی کافه پیچید.
ESTÁS LEYENDO
DADDY IS MY UNICORN
Hombres Lobo🌈🦄- ددی؟ میدونستی تو یونیکورن منی؟ جانگکوک با چشمایی بیرون زده به پسر روبهروش نگاه میکنه. - ها؟ من؟ دقیقا منظورت منم تهیونگ؟ احیاناً حرفت و برعکس نگفتی کیتن؟ تهیونگ روی خزای گربهاش دست کشید و نچی کرد. - منظورم دقیقا خود خودت بودی ددی کوک. جانگ...