🦄🌈ꜱʟᴇᴇᴘ🦄🌈

3.8K 854 225
                                    

شب شده بود و چند ساعتی میشد از مزرعه برگشته بودن.

تهیونگ با نوازش‌های آلفاش خوابیده بود و از بین لبای نیمه بازش آروم نفس میکشید. جونگوک با ملایمت پیشونیش رو بوسید و از روی تخت بلند شد.

جونگوک به عمارت جئون‌ها نمی‌رفت، توی اون عمارتی که چیزی‌ جز خاطرات درد آور داشت تا مجبور نمیشد پا نمی‌ذاشت.

خاندان کیم رفتار خیلی خوبی باهاش داشتن اما با وجود نگاه‌های نگران و گاهی سرزنشگرشون وقتی که امگاش خواب بود یا سرگرم کاری، با وجود خستگیش بیرون میرفت تا هم به کاراش برسه هم به خاندان کیم فضای شخصی بده. مخصوصا حالا که حال امگاش خوب شده بود و نگرانی‌ دیوانه کننده‌ی قبل رو براش نداشت.

به زودی می‌تونست تهیونگ رو هرلحظه و هرروز برای خودش داشته باشه.

جلوی خونه‌ی جئون هیونمین، پدرخوانده یا عموی خودش ماشین رو متوقف کرد.

به ساعتش نگاهی انداخت، یازده و نیم شب بود. با انگشت شست و اشاره‌ش پلکای دردناکش رو فشار داد و توی کوچه‌ی تاریک از ماشین پیاده شد.

با کلید در خونه رو باز کرد، از نور ضعیفی که از اتاق پدرش می‌اومد می‌تونست بفهمه مادرش به خواب رفته و هیونمین مثل همیشه خوابِ کمش رو با شب بیداری می گذرونه.

در نیمه باز رو فشار داد و به چارچوب تکیه زد.
هیونمین سرش رو از روی کتابش بلند کرد و عینکش رو برداشت.

"سلام پسر، بیا اینجا. مدارک رو جمع اوری کردم."

چند شبی میشد توی همین زمان به خونه‌ای میومد که به عنوان بچه‌شون توش بزرگ شده بود و عمو و زنعموش، درست جای پدر و مادرش رو داشتن.
سمت میز رفت و به سندهایی که زیرش نام جئون به چشم میخورد نگاه کرد.

"هیونجونگ رفته آمریکا؟"

هیونمین کامل کتابش رو بست و با بلند شدن، پشت جونگوک وایساد.

"بعد از سکته کردن پدر، وقتی از رد شدن خطر مطمئن شد رفت آمریکا."

جونگوک ورقه ها رو زیر و رو کرد و غرید:

"مثل همیشه! بی مسئولیت و ترسو. به درک که نتونست یه پدر خوب باشه..."

ورقه ها رو روی میز کوبید و چشماش رو محکم روی هم فشار داد.

"اما نمی‌تونست مثل یه بزدل بره آمریکا. اون پسر‌ بزرگه خاندان جئونه، خسته نشده از این همه فرار کردن؟ کاش یه بار راه چاره میگرفت از یه جا."

شونه‌های آلفای اصیل زیر دست پدرخوانده‌ش فشرده شد.

"هی جونگوک، من که گفتم. نیاز به این همه حرص خوردن نیست. فشارای زیادی روته، من می‌تونم مسئولیت خاندان جئون رو قبول کنم‌."

DADDY IS MY UNICORNWhere stories live. Discover now