*3*

197 22 4
                                    

هم من هم رون داشتیم به اتفاقاتی که امروز پشت سر گذاشتیم فکر میکردیم..
اول با سر رفتیم تو دیوار
دوم سوار ماشین آقای ویزلی شدیم دنبال قطار هاگوارتز گشتیم
سوم نزدیک بود از ماشین پرت شم و بمیرم
چهارم با اون درخت کوفتی درگیر شدیم
پنجم پرفسور اسنیپ و مکگوناگل هر دومون رو تا الان توبیخ کردن و یک ساعت تمام سر پا نگهمون داشتن .
رون صورتش رو سمت من بزگردوند و تا قیافش رو دیدم مطمئن بودم که الانه بزنه زیر گریه
رون:هریییییی .....گشنمه
هری:منم....ولی فعلا ساکت باش
رون سرش رو تکون داد و ساکت موند. نیم ساعت بعد مکگوناگل وارد اتاق شد و دوتا ظرف غذا روی میز ظاهر شد.
مکگوناگل:فعلا از تنبیه کردن شما منصرف شدیم غذاتون رو که خوردین به خوابگاه‌هاتون برید فهمیدید
هری و رون:بله پرفسور
*****************
  هری:رون نیا به من بگو که این مرد عجیب نیست آخه لاکهارت با چه منطقی خودش رو یه ماجراجو و یه قهرمان میدونه وقتی نتونست جلوی وورجک ها رو بگیره ....اگه هرماینی نبود که قطعا کل هاگوارتز به چوخ سگ میرفت
رون:هری حرف رو قبول دارم ولی تورو به مرلین قسم که تا الان از درست غرغر های تو تنش داره تو گور میلرزه تمومش کن سرم رفت.
هرماینی:رون ولی قبول کن اون یه نا دونه...
                                                                              ...
هری:چرا ساکتی رون.... محض رضای مرلین بگو که روش کراش نزدی..
رون: هری جیمز پاتر من روی اون مرد کراش نزدم .... ولی خب اون الگوی منه...
هری :این همه آدم آخه چرا اون!!!؟
وقتی که وارد سالن سرسرا شدیم دیگه حرفی نزدیم و شروع کردیم به غذا خوردن تا اینکه یه جغد قرمز رنگ وارد سالن شد و وقتی که خواست فرود بیاد با سر رفت و دیس غذا که باعث شد کل بچه های از خنده پاره بشن
رون:این جغد همیشه دردسر درست میکنه.
رون تا نامه ر باز کرد صدای جیغ خاله مالی همه بچه هارو ساکت کرد...
نامه(خاله مالی) :ماشین میدزدی ....رونالد ویزلی مگه اینکه دستم بهت نرسه بیچارت میکنم ...کاری میکنم که آرزو کنی ای کاش بری خوراک اژده‌های برادرت ریچارد بشی... میکشمت....به خاطر این کار احمقانت پدرت رو توبیخ کرد...درضمن جینی عزیزم به خاطر عضویتت تو گروه گیریفیندور تبریک میگم ...
نامه دوباره به سمت رون برگشت و بازبونش صدای بامزه‌ای در آورد و خود به خود پاره شد .‌‌‌....
تمام مدتی که خاله مالی در حال تنبیه رون بود رون از ترس به خودش میلرزید و جورج و فرد به حالش میخندیدن
رون(در حال لرزیدن):هریییییییییی
*****************
   اولین مسابقه کوییدیچ بین گریفیندور و اسلایدرین ها چیزی که همه مارو عصبی کرده نیمبوس ۲۰۰۱ که لوسیوس مالاوی برای همه اعضای تیم اسلایدرین تهیه کرده .
   وود:هیی گایز بیخیال نگران چی هستید ما پیروز حتمی رو همین الان هم داریم چون ما اول از همه استعداد و از همه مهمتر هری رو داریم .‌‌‌‌...امید م به تو هری
بعد از حرف وود همه به سمت زمین رفتیم تا دهن اسلایدرین هارو سرویس کنیم
******************
شرایط بازی خیلی بد بود سرعت اسلایدرین ها خیلی بیشتر از ما بود ولی این زیاد مهم نبود چیزی که خیلی منو عصبی میکرد اون بلاجره که معلوم نبود کی دست کاریش کرده و آخرسر تونستم اسنیچ طلایی رو بگیرم و برنده بشم اما به خاطر ضربه‌ای که اون بلاجر به دستم زد  و گند کاری لاکهارت دستم مثل ژله شد و الان هم تو درمانگاه خوابیدم .
توی خواب بیداری بودم که سرو صدایی شنیدم
هری:کی اونجاست
دابی الف خونگی مرموز جلوم ظاهر شد اما با چشمهای گریون... چه اتفاقی براش افتاده
دابی:دابی ترسیده بود دابی داشت هری پاتر رو به کشتن میداد دابی فقط میخواست ازتون محافظ کنه دابی یه کله پوکه
بعد گلدون میز کنار تخت ر برداشت و محکم به سرش کبودند
هری:هی داری چیکار میکنی الان همه رو خبردار میکنی
دابی:دابی شرمنده‌س ارباب پاتر
هری:صبر کن ببینم دابی تو اون بلاجر رو دنبالم انداختی تو بودی که دیوار رو بستی تا من و رون به هاگوارتز نیایم.
دابی:دابی نمیخواسته به هری پاتر صدمه بزنه اون فقط میخواسته کاری کنه که هری پاتر از هاگوارتز بره تا در امان باشه .
هری:منظورت چیه؟
دا بی تا خواست هدفی بزنه صدای اومد چند نفر اومد و اون با یه بشکل از جلوی من ناپدید شد منم سریع رو تخت خوابیدم و خودم رو به خواب زدم .
دامبلدور:بزارینش رو تخت
مکگونگال:دوربینش رو بردارید شاید چیزی توش باشه.
که صدای ترقه های کوچیک به گوشم رسید.
مکگونگال:حالا چیکار کنیم؟
دامبلدور:نمیدونم ولی انگار کسی در تالار رو باز کرده.
دیگه صدایی نشنیدم .
*******************
از دیشب تاحالا با حرف هایی که دیشب شنیدم ی کل گیج شدم  امروز که از خواب بیدار شدم مرخصم کردن و من هم هرچی که دیشب شنیدم رو به رون و  هرماینی گفتم.
رون:هری حالا اونی که اون بلا سرش اومد کی بود.
هری:کالن کریوی
رون میخواست چیزی بگه که تا تجمع بچه ها جلوی دیوار کنجکاوی ما سه تا بدجور به جونمون سیخونک میزد وقتی از بچه ها گذشتیم و با فجیع ترین صحنه روبهرو شدیم.
مالفوی:بعدی شمایید گنده‌زاد ها
___________________________
های گایز چطورید
خب اینم از این پارت
یکم صبر کنید جوری دراکو رو میندازم رو هری تا حال کنید
حمایت کنید منم بیشتر پارت میزارم
بچه ها اگه میرید تظاهرات تورو به جون خانوادتون مراقب خودتون باشید و از هق خودتون و خواهر برادرتون دفاع کنید
شب و روزتون کدویی بایییی🎃🎃💕

Our Life[Drarry]Where stories live. Discover now