10.جئون های عوضی

3.7K 552 36
                                    

نفسش تو سینه اش گیر کرد و پاهاش تمام توانشون رو از دست دادند. نمیدونست چطور همچنان هم سر پاست و به چشم های بی روح آلفا زل زده.

لب هاش میلرزیدن و چشم هاش پر از اشک شده بودن.
ولی جلوی بقیه نباید خودش رو میباخت.

نیشخند تهوع آور آلفا جئون رو از گوشه ی چشم میدید. این مرد همیشه ازش متنفر بود.
با هربار نزدیکیش به آلفا سرش داد میکشید و گاهی حتی بهش سیلی میزد. تا حالا نتونست سر دربیاره که چرا پدر جونگکوک اینقدر ازش متنفره، کاری کرده...؟ به کسی بدی یا آسیب زده؟ تا جایی که به یاد داشت هیچ وقت به کسی بی احترامی نکرد نه تا وقتیکه اون شخص احترام خودش رو نگه نداره! و همیشه از حواشی پیش اومده در پک دور میموند و در هر درگیری خودش رو بیطرف اعلام میکرد.
ولی این مرد... بدون هیچ دلیلی نسبت بهش تنفر میورزید و خیلی علنی هم اینکار رو میکرد.

عرق سردی از تیغه ی کمرش گذشت و صدای زمخت آلفا جئون به گوشش رسید.

- فرزند دومم، جئون جونگکوک از امروز تا بدنیا اومدن رئیس بعدی، به عنوان رئیس پک منصوب میشه، سرپیچی از دستورات آلفای جدید پک، با مرگ یکیه!
کسی با رئیس شدن پسرم مخالفه؟

سکوت تمام محوطه رو پر کرده بود و صدای هیچکس برای اعتراض بلند نشد و آلفا جئون با دیدن سکوت جمعیت نیخشندی رو لبش نشست.
نگاهش روی تک تک مردم حاضر چرخوند و نگاه خبیثش به روی تهیونگ متوقف شد.

تمام نقشه هاش در حال انجام بودن و از این بابت بسیار خرسند بنظر میرسید.

دستش رو روی کمر جونگکوکی که تمام مدت سکوت اختیار کرده و با چشم هایی تهی تنها به تهیونگ خیره شده بود، گذاشت و آروم پچ زد:
- همونطور که قول دادی، نزدیکش بشی مرده فرضش کن.

جونگکوک فکش قفل شد و مردمک هاش لرزیدند.
اگر اوضاع مانند قبل بود تمام پک رو برای بار دوم پشت سر میگذاشت و از دست تهیونگ میگرفت و با خودش به دور دست ها میبرد، جایی که فقط خودش باشه و تهیونگش.

ولی تهیونگ هیچ وقت باهاش نمیرفت.
برای تهیونگ جونگکوک همیشه دوم بود و هیچ وقت اون رو اولویت قرار نمیداد. جونگکوک از اتفاقات گذشته اینطور فهمیده.

- نزدیکش نمیشی، منم پای قولم میمونم.

عصبی زمزمه کرد و سانگهو راضی سرتکون داد.
دیدن تهیونگ بعد از چند هفته کمی دل بیقرارش رو آرام میکرد. ولی نگاه لرزون و ترسیده تهیونگ حالش رو دوباره خراب میکرد.

تهیونگ با چشم هایی سرشار از تنفر به خانواده جئون زل زده بود و پارچه ی لباسش بین دست های مشت شدش در حال چروک شدن بود.

جیمین با نگرانی خودش رو به دوستش رسوند و نامحسوس بهش نزدیک شد و تو گوشش در حالیکه نگاهش به سمت جونگکوکی که تمام زندگی دوستش رو خراب کرده بود، هست. پچ زد:

White Rose | kookvWhere stories live. Discover now