32.غیرِ قابلِ حـدس

2.6K 396 74
                                    

همه ی گرگ های جنگجوی پک به صورت یک ردیفی تمیز، پشت سر هم کنار آلفای پک ایستاده بودن و جلوی تمام گرگ ها سه نفر به چشم میخوردند که با نگاه هایی ناخوانا به کالسکه ای که چندین لحظه از ایستادنش نگذشته بود، زل زده بودند.

به ترتیت، تهسونگ، جه مین و ناهی جلوی گله ایستاده و با نگاه های منزجرشون به سمت کالسکه تیر های زهرآلودی می فرستادند.

تهسونگ نیم نگاهی به سمت ناهی انداخت تا از خوب بودن حالش مطمئن بشه،  اما عرق سرده نشسته روی پیشونیش و لب های سفید رنگش، خبر خوبی رو به رخش نمیکشیدن.

با سلقمه ی کوچکی که از بازوی آلفای پک، جه مین گرفت باعث شد نیم نگاهی به سمتش بندازه. وقتی نگاه نگران و کلافه ی آلفا رو روی دختر جوان دید، کاملا متوجه شد و برای خیال کردن راحت آلفا جنگحو و قهرمان پک سری تکون داد.

یک حرکت کوچک با کلی حرف و معنایی که تنها تهسونگ متوجه شد و با نگاهی دودل به سانگهویی که با گستاخی تمام پا روی گرگی گذاشت تا بعنوان پله از آن استفاده کنه و از کالسکه اش پیاده بشه، نگاه کرد.

نگاه آن گرگ گستاخ مستقیم روی دختر آلفا نشست و باعث شد فکِ مرد سفت و سخت بشه. چطور جرعت میکرد نگاهش کنه؟ بعد از کاری که باهاش کرد و اتفاق هایی که باعث شد دختر به سختی بگذرونه، نباید اینقدر بدون هیچ پشیمانی نگاهش بکنه!

هر قدمی که برمیداشت انرژی منفی بیشتر و نگاه ها دقیق تر روش مینشستند. گرگ وحشی و خونخوار رز سفید، بدون هیچ اثری از احترام و تمسخری که از کلماتش چکه میکرد، با صدای بلند و رسایی گفت:« جه مینا! پسر کوچولوی ما کی اینقدر بزرگ شده؟ مدتی شده درسته؟ فکر کنم بیشتر از پنج سال.»

″پسر″  از عمد آلفای پک رو پسر خطاب کرد و نگاهش با تمسخر رو هیکل بزرگش چرخید. آلفای رز سیاه هرچیزی بود بجز یک پسر بچه. جه مین در این چند سال گذشته جوری برای پک، زمین و مردمش جنگید که تمام گرگ های پک از منصوب شدنش بعنوان رئیس خود خوشحالن.

جه مین با آرامشی که مانند یک خط و خشی خونی و زشت رو اعصاب سانگهو میماند، صداش بین سکوت جمع پچ و پچ ها آروم بلند شد:«درسته، این پسر بچه به قدری بزرگ شده که یک سرزمین برای منصوب شدنش قیام کردند»

تیکه ای که به مرد بزرگتر انداخت،  برای هیچکس پنهان نبود. وقتی جه مین با مخالفت خانواده ی جفتش برای باهم بودنشون روبه رو شد و دلیلش رو پرسید تنها یک چیز گیرش اومد ″من نمیتونم دخترمو به کسی بدم که قراره یک پک رو رهبری کنه!″ و همین باعث شد تا جه مین بی هیچ چون و چرایی به پدرش بگه که نمیخواد آلفای پک و رئیسش بشه.

اما برخلاف چیزی که فکر میکرد همه اعتراض کردند و با جمع شدن جلوی خونه ی جفتش و صحبت باهاش مرد بیچاره رو ترسوندن و باعث شدن ناچارن پیوند جفتی بینشون رو قبول کنه.

White Rose | kookvWhere stories live. Discover now