19.منو ببوس

2.9K 415 97
                                    

اشک نریختن تو این موقعیت براش سخت و طاقت فرسا به نظر میرسید. ولی نمیخواست اشکی از چشم هاش بریزه. درحین گفتن تک تک حرف هاش دون اینکه کنترلی روی خودش داشته باشه مانند بید میلرزید و رایحه ی گل های خوش عطرش پژمرده و تلخ شده بود.

تهسونگ درحالی که با اخم عمیقی نگاهش میکرد ساکت موندن رو ترجیح داد و لب به کلام باز نکرد.
درهمون حین یوهان پابه پای تهیونگ اشک میریخت.

- وقتی بیدار شدم تو یک کلبه بودم، شومینه روشن بود و رایحه ی جونگکوک همه ی فضا رو گرفته بود.

دستی به صورتش کشید و سر تکون داد.

- هیچ زخمی رو بدنم نبود ولی احساس خستگی میکردم، وقتی بیدار شدم هیچی به ذهنم نمیومد، نمیدونستم چخبره وقتی لبلس های که تا شده کنار رو دسدم پوشیدم و بیرون رفتم. فهمیدم کلبه با فاصله ی زیادی خارج از پک قرار داشت.

تهسونگ همچنان ساکت بود.

- احساس ترس و ضعف میکردم برای همین به سمت پک رفتم ولی توی راه..

توی جاش لرزید و لب گزید. رایحه اش خفه کننده شده بود.

- شین یون رو تیکه تیکه شده پیدا ک..کردم.

یوهان هینی کشید ولی تهسونگ با نگاهی حساب شده و دقیقی بع کیز خیره شده بود.

- نفهمیدی کی کشتش؟

تهیونگ لرزید.

- ن..نمیدونم، رایحه ی تیز و وحشتناک جونگکوک همه جارو پر کرده بود و جای پنجه های گرگ رو تیکه های بدنش نشون میداد که مقصر خودشه...

صدای تهسونگ بلاخره بلند شد.

- مطمئنی کاره جونگکوکه؟

تهیونگ نگاهش رو سریع به عموش داد. نگاهش تند و نامطمئن بنظر میرسید.

- دارم میگم. کیم تهیونگ، مطمئنی همه چیز کاره جئون جونگکوکه؟

تهیونگ نفس تندی کشید، همیشه سعی میکرد از این حدس اجتناب کنه و مانند همیشه فکر کنه همه ی تقصیر ها گردن جونگکوکه، تجاوز و مرگ شین یون.

-ن..نمیدونم.

تهسونگ دستی به صورتش کشید و کلافه بلند شد.

- کیم تهیونگ، تو بدون اینکه از چیزی مطمئن باشی یک نفر رو محکوم کردی. متوجه هستی دیگه؟

تهیونگ سرش رو تکون داد و از جاش بلند شد.

- ولی عمو، من یادمه جونگکوک نزدیکم شد. اون اینکار رو با من کرد!

یوهان دو دل بلند شد.

- ولی تو هیت شده بودی ته...

تهیونگ نفس ناباوری کشید و سر جاش نشست.
اگر جونگکوک پشت همه ی اینها نبود چی به سرش میومد؟ یعنی چهار سال از عمرش همینطوری گذشت؟

White Rose | kookvWhere stories live. Discover now