با حوله، خیسی موهای بلندش رو گرفت و به سمت دختر کوچولوش رفت.
ناهی بعد سپردن مرد به دست تسونگ، برگشت و شروع به درست کردن شام کرد. تهیونگ عاشق غذاهای ناهی بود. و اون که از این موضوع خبر داشت، همیشه سعی میکرد در حین دیدنِ همدیگه براش غذا بپزه.
کنار رز نشست و با انگشت اشاره اش بینیش رو قلقلک داد. رز کمی صورتش رو جمع کرد و پوفی کشید. بشدت عاشق خواب بود و الان واقعا خیلی خواب لذت بخشی داشت و نمیخواست بیدار بشه. ولی انگار امگا دست بردار نبود که خم شد و روی موهای دخترک فوت کرد. رز چشم های خمارش رو باز کرد و لب برچید. با دست های کوچیکش چشم هاش رو مالید و با صدای گرفته نالید.
- مــامــا، اذیت نکن.
تهیونگ آروم خندید و وقتی از بیدار شدن دخترکش مطمئن شد بوسهای روی پیشونیش گذاشت و از جاش بلند شد.
- بیدار شو خوشگلم، همین الانش هم ناهار نخوردی، و یوهان هیونگ هم بهم گفت که صبحونه بجز یک لیوان شیر چیزی نخوردی.
رز دست و پاهاش رو مانند یک ستاره روی تُشک باز کرد و سرش رو به سمت سقف خونه مایل کرد.
- ولی من هنوزم خوابم میاد.
تهیونگ حوله رو روی میز گذاشت و روی تخت نشست، به یه دستش تکیه داد. حدس میزد ناهی، رز رو به اتاق آورده باشه.
- منم بدنم کوفته است و از اسب سواری درد میکنه، تازه خوابم هم میاد و دلم میخواد استراحت کنم! ولی این دلیل نمیشه که کل روزو بخوابم رز، این کار به سلامتیت آسیب میزنه.
با دستش موهای دخترکش رو کنار زد و مشغول نوازشش شد.
- تو باید خوب بزرگ بشی عزیز دلم، پس لجبازی نکن و برو یه آبی به صورتت بزن، هوم؟
رز که از آرامش نوازش مادرش چشم بسته بود لبخندی زد و سر تکون داد.
- باشه ماما، پس توهم موهات رو خسک کن تا من بیام.
تهیونگ به بلند شدن دخترکش خیره بود، جوری که بدنش رو کش و قوس داد و خمیازه کشید. جوری که پاهاش رو از تخت آویزان کرد و دمپاییش رو پوشید. و جوری که لباس تنش رو درست کرد. در دل حسرت خورد که نمیتونست هر روز ببینتش و برای کوچکترین حرکتش دلش ضعف بره.دست هاش رو مشت کرد.
ابرو بالا انداخت و تکخندی زد.- خسک؟
رز مکث کرد، آهسته و حساب شده برگشت. اخم قشنگی روی صورتش بود.
- مـامـا!
هشدار آمیز گفت و لب هاش آویزان شدند.
- مسخرم کردی؟
تهیونگ با دهان بسته خندید و بلند شد.
- نه عزیزم، فقط بامزه بود.
![](https://img.wattpad.com/cover/311089251-288-k27848.jpg)
أنت تقرأ
White Rose | kookv
أدب الهواةWhite Rose | رُز سفید من به دلیل ترسی که از تو داشتم برای قویتر شدن تلاش کردم و به عنوان قوی ترین امگای پک رُز سفید شناخته شدم. ولی این کافی نبود نه تا وقتیکه تو دوباره برگشتی و ترسی که من چندساله در حال فرار کردن و انکار کردن آن هستم دوباره ظاهر ش...