S_part 41

674 160 10
                                    

بدون اینکه حرف دیگه ای بینشون زده بشه آلفا بلند شد و همونطور لخت مادرزاد با قدمای بلند و عصبیش اتاقو ترک کرد و یه راست به طرف حموم رفت.

امگا لحاف سفید رنگو تا روی سرش بالا کشید و دم عمیقی گرفت. با بلایی که همین چند لحظه پیش آلفا به سرش آورده بود، بدون اینکه دست خودش باشه و تحت تاثیر هیتش دوباره تحریک شده بود و الان که آلفا توی تخت تنهاش گذاشته بود به شدت می‌خواستش و بهش نیاز داشت.

ییبو از همسرش به خاطر رفتار نادرست و اخلاق مزخرفی که داشت شدیداً دلخور بود و منتظر یه ابراز پشیمونی کوچیک از سمت آلفاش بود.
کلافه نفسشو بیرون داد و عصبی لحافو از سرش پایین کشید. درسته اون از همسرش دلخور بود و از اخلاق گندی که هر روز باهاش داشت با تمام وجود متنفر بود ولی.....

عصبی روی تخت نشست و دستشو داخل موهای لطیفش برد و بهمشون ریخت. احساس می‌کرد هیتش شدیداً یه چیز اضافی این وسط بود. اون می‌خواست از همسرش دوری کنه و حتی گفته بود از ازدواج باهاش پشیمونه اما تهش چی شد؟ واقعا چرا توی این زمان که عصبی و دلخور بود باید دوره هیتش شروع میشد و اون آلفای رو اعصابو طلب می‌کرد؟!
ابروهاشو توی هم کشید و لحافو کامل از روی پاهاش کنار زد.

_لعنتی! هیتِ لعنت شده‌ی مزاحم!!

با تخسی بدون اینکه به درد کمرش توجهی داشته باشه از روی تخت پایین اومد و همونطور لخت مثل همسرش از اتاق خارج شد و قدمای بلند و عصبیشو به سمت حموم کشوند.

صدای دوش آب از پشت در به گوش می‌رسید و امگا بدون اینکه لحظه ای رو هدر بده در حمومو باز کرد و با اخم خودشو داخل انداخت. صدای بلند و عصبی امگا به همراه فرمونای شدیدی که سریعا فضای نسبتاً کوچیک حمومو به اسارت گرفته بودن باعث شد تا آلفا با شوک به طرف در بچرخه.

_منو تحریک کردی بعد با خیال راحت اومدی داری دوش می‌گیری شیائو جان؟؟

ییبو با دستای مشت شده این جمله رو توی صورت آلفاش کوبید. جان با دیدن بدن لخت امگاش متقابلا ابروهاشو توی هم کشید و برای اینکه همسرش متوجه آلت برآمده‌ش نشه پشت بهش چرخید و صدای خش‌دارش از بین صدای ریزش قطرات آب گوش امگا رو پر کرد:

+بهت اجازه ندادم عین گاو سرتو بندازی پایینو بیای توو!

ییبو دوباره همون درد دیشب رو اما اینبار با دوز کمتری زیر شکمش احساس کرد و اخم بین ابروهاش غلظت گرفت. قدماشو به جلو کشید و با فاصله خیلی کمی پشت سر آلفاش ایستاد و رو بهش توپید:

_من گاوم؟؟ من گاوم شیائو جان یا تو که خودتو انداختی بودی روم و حتی توی خوابم داشتی باهام سکس می‌کردی و اجازه ندادی وقتی بیدار شدم آلتتو از داخلم بکشم بیرون!!

آلفا فرمونای عصبی و دستور دهنده‌‌ش رو آزاد کرد و با خشم به طرفش برگشت. ایندفعه اون بود که بی‌توجه به دوش آب جلو رفت و فاصله باقی مونده بینشون رو کاملا از بین برد و بلافاصله محکم بازوهای لاغر و نحیف ییبو رو چسبید. سرشو خم کرد و مستقیم توی چشمای عصبیش خیره شد و خیلی جدی زمزمه کرد:

𝙢𝙮 𝙡𝙤𝙫𝙚𝙡𝙮 𝙛𝙖𝙢𝙞𝙡𝙮 (Completed)Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ