تهیونگ آروم به جونگ کوک تکیه کرد و گذاشت مرد رو به روش لباساش رو از تنش در بیاره ، بچه ها هرچی بزرگ تر میشدند به وزنشون هم اضافه میشد و طبیعتا این برای تهیونگی که هیچوقت تجربه ی چنین چیزایی رو نداشت سخت بود ، اینقدر که جدیدا حتی برای یه حمام ساده هم به کمک جونگ کوک احتیاج داشت با اینکه میدونست برای همسرش چقدر سخته
-آب گرم رو چک کردی ؟ نری حموم سرما بخوری
-چک کردم ، گرم بود ... اینقدر بیخودی نگران نباشجونگ کوک با خجالت لبخند زد و بلوز تهیونگ رو هم از سرش در آورد ، حالا همسرش کاملا لخت بود و با اون شکم برآمده و چشمای پاپی طور اینقدر کیوت بود که میشد ازش بعنوان کیوت ترین صحنه ی سال تقدیر کرد
گوشیش رو از روی اپن برداشت و دوربینش رو تنظیم کرد-یاااا ، مگه میخوای از بازیگر پورن عکس برداری کنی ؟ من نمیزارم با این وضع ازم عکس بگیری
-از پایین تنه کوچولوت که عکس نمیگیرم ... آروم بگیر کیم کیوت تهیونگ، این صحنه خیلی کیوته نمیتونم از دستش بدم ... هم لپات گل انداخته هم بچه های خوشگلمون دیگه کاملا مشخص ان بیا یه عکس لخت هم ازت داشته باشیم چند ماه دیگه از این صحنه ها خبری نیست "تهیونگ کیوتی" خونم کم میشههردوشون بعد از تموم شدن جمله ی جونگ کوک یاد یه خاطره ی
مشترک افتادند و تهیونگ با چشمای تهدیدآمیزش به جونگ کوک که
نیشش باز شده بود نگاه کرد، چطور تونسته بود به پایین تنش بگه کوچولو و دوباره بحثو شروع کنه-تو هم یاد اونروزی افتادی که ...
-بخدا اگه یه کلمه از اونروز گفتی تا فردا باهات قهر میکنم ، هنوزم
فراموشش نکردی ؟
-تو خودتم یادش افتادی ، از من با این ذهنم که در زمینه های انحرافی حرف اولو میزنه چه انتظاری داری ؟!اون دوتا چند ماه بعد از ازدواجشون وقتی قصد رابطه داشتند سر سایز دیکشون بحثشون شده بود و به صورت خیلی اتفاقی جونگ کوک چیز همسرش رو کرم خاکی و مال خودش رو اژدها خطاب کرده بود و همین صفت گذاری قویش باعث شده بود تا تهیونگ وادارش کنه چند راند تو اونشب برای کرم خاکی ساک بزنه و بعدشم قهر کرده بود و از سکس دیگه خبری نبود
جونگ کوک تا مدت ها با یادآوری اون لحظه و عصبانیت تهیونگ میخندید (قهقهه میزد) اما به تازگی فراموشش کرده بود و به طور اتفاقی امروز اون اتفاق رو براشون زنده کرد
-دلت میخواد دوباره وادارت کنم برای کوچولو ساک بزنی ؟
-مشکلی ندارم ، اونروز اوایل ازدواجمون بود غرور داشتم حالا که دیگه هرچی داشتم ریخته
-حیففف که باردارمممم وگرنه حالیت میکردم جئون جونگ کوکتهیونگ آروم خندید و صورت جونگ کوک رو نوازش کرد ، عشق تا کجا میتونست پیش بره ؟؟! چرا حتی وقتایی که حس میکرد تمام سلولاش از عشق جونگ کوک لبریز شدن هنوزم درجه ی بعدی از عشق براش وجود داشت ؟ هرچی پیش میرفتند انگار یه مرحله ی جدید براشون باز میشد و بیشتر عاشق میشدند
YOU ARE READING
MY BABY IS A MIRACLE // KOOKV ✔️
Fantasy[بچه ی من معجزه است || My baby is a miracle]✨ |COMPLETE| تهیونگ و جونگکوک چندسالیه که ازدواج کردن و زندگی فوقالعاده عاشقانه ای دارن اما وقتی تهیونگ متوجه ی علاقه ی بی حد و مرز همسر عزیزش به بچه ها میشه میتونه دست رو دست بزاره تا زندگیشون از هم بپاش...