♡ ﷽ ♡
.
.
به محض توقف ماشین، مو مشکی که در چرت کوتاهی به سر میبرد؛ چشم هاش رو باز کرد و به خونهی مقابلش نگاه انداخت..با یک نگاه هم می تونست بفهمه که اینجا خونهی ژوچنگ گاست..
سرش رو پایین انداخت و مو بلوند رو صدا زد:
_ییبو؟ بلند شو رسیدیم..
خوشبختانه مو بلوند با همون بار اول بیدار شد و نیازی به چند بار صدا زدن نداشت..با دیدن خونهی مقابلش چشم های خمارش رو مالید و لبخند گشادی زد:
_بالاخره برگشتیم..
_هوم
هر دو پسر از ماشین پیاده شدن و به ژوچنگ و هایکوان که مشغول برداشتن وسیله از صندوق بودن؛ نگاه انداختن..ژوچنگ با دیدن انتظار اون ها خندید و گفت:
_شما برید داخل..همه منتظرن..
مو بلوند با خوشحالی پا تند کرد و به طرف درب خانه دوید و مو مشکی هم با گام های متین و محکمی پشت سرش قدم برمیداشت..
در خونه که باز شد؛ کاغذ های رنگی به پرواز در اومدن و جمعیت یک صدا فریاد "خوش آمدید" سر دادن..دو پسر هنوز نتونسته بودن این جشن یهویی و غافلگیر کننده رو هضم کنن که خشمِ شبِ کیوتی با سرعت خودش رو تو بغل مو بلوند انداخت..
_سولمیت عزیزم!
جیانگ جیغ زد و ییبو با خوشحالی اون رو در آغوش فشرد و مثل رفیقش داد زد:
_اوه جیانگی!
ژوچنگ و هایکوان که پشت سر پسرها داخل شده بودن؛ به دراما بازی های همیشگی دو پسر کله رنگی خندیدن و شیائوجان با دلتنگی به طرف پدر و مادرش رفت..
پدر ییبو به طرف پسرها رفت و ضربهای به شونهی پسرش زد:
_به این زودی ما رو فراموش کردی پسرجون؟!
ییبو با ذوق خندید و خودش رو در آغوش تنومند و امن پدرش انداخت..مادرش اشک می ریخت و موهای پسرش رو نوازش میکرد..
و در اون سمت..پدرِ جان در حالی که به سختی بغضش رو کنترل میکرد؛ بوسه های متعددی روی صورت و موهای پسرش می کاشت و رفع دلتنگی میکرد..مو مشکی با دیدن بی قراری های پدرش، به سرعت خم شد و دست اون مردِ عزیز رو بوسید..
ESTÁS LEYENDO
𝙇𝙤𝙨𝙩 𝙄𝙣 𝙏𝙝𝙚 𝙅𝙪𝙣𝙜𝙡𝙚☘︎ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ
Fanfic🍀𝑵𝒂𝒎𝒆 : 𝑳𝒐𝒔𝒕 𝑰𝒏 𝑻𝒉𝒆 𝑱𝒖𝒏𝒈𝒍𝒆 🍀𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒀𝒊𝒁𝒉𝒂𝒏(𝐿𝑆𝐹𝑌) 𝑽𝑲𝒐𝒐𝑲/𝑱𝒊𝑿𝒖𝒂𝒏 🍀𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝑨𝒅𝒗𝒆𝒏𝒕𝒖𝒓𝒆/𝑪𝒐𝒎𝒆𝒅𝒚/𝑫𝒂𝒊𝒍𝒚 𝑳𝒊𝒇𝒆 🍀𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓 : °•𝔂𝓪𝓭𝓮𝓰𝓪𝓻•° 🍀 گمشده در جنگل🍀 🍀خلاصه: ژو چنگ...