🍀𝙋𝙖𝙧𝙩 02🍀والیبال با کاپیتان شیائو🍀

358 87 85
                                    

♡ ﷽ ♡

.

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.

.

به محض رسیدن به جنگلی بکر و سرسبز، اعضا پرانرژی پیاده شدن و مدتی رو صرف کش و قوس دادن به بدن هاشون کردن..
هایکوان نگاهی به اطراف انداخت و گفت:

_خب بهتره هرچه سریعتر چادرها رو راه بندازیم و وسایل رو بچینیم تا بعدش بتونیم با خیال راحت اطراف رو بگردیم..

اعضا موافقت کردن و برای برداشتن چادرها به سمت صندوق رفتن و ژوچنگ با برداشتن یه چادر گفت:

_از اونجایی که فقط سه تا چادر مسافرتی داریم؛ دوتا چادر دو نفری و یه چادر سه نفری میشه!

جیانگ مثل کوالا به ییبو چسبید و گفت:

_من رو از سولمیتم جدا نکنید!

هاشوان با حالت عجیبی جلو رفت و بدون هیچ حرفی لپ جیانگ رو کشید که مجددا باعث وحشت پسر کوچکتر شد! هاشوان هم با دیدن پنیک کردن پسرک، چیزی نگفت و بدون هیچ واکنشی سرجای خودش برگشت..
هوایسانگ گلوش رو صاف کرد و گفت:

_مشکلی نیست!
من و هاشوان و جان سه نفری میخوابیم..
جان موافقی؟

شیائوجان شونه‌ای بالا انداخت:

_فرقی نداره..

ییبو نگاه بی تفاوتی به پسر انداخت و در ثانیه مودش عوض شد و با چهره‌ای بشاش به جیانگ گفت:

_بیا بریم چادرمون رو راه بندازیم جیانگی!

و اینطوری بود که گروه ها مشغول راه اندازی چادرهاشون شدن و اولین همکاری هفت نفره‌شون رو آغاز کردن..
جیانگ و ییبو بخاطر اینکه بعضی شب ها رو کنار هم تو پارک میخوابیدن؛ پس به چادر زدن تسلط بیشتری داشتن و زودتر از بقیه کارشون تموم شد..

جیانگ به داخل چادر رفت تا وسایل رو بچینه و ییبو هم دوربین عکاسیش رو از داخل ساکش برداشت و نگاهی به اطراف انداخت..
امکان نداشت ییبو جایی بره و دوربین عزیزش، که بعد از جیانگ گه گه‌ی محبوبشه رو با خودش نبره!

لنز دوربین رو تنظیم کرد و از هر موقعیتی که فکرش رو بکنید عکس گرفت..از درخت های سر به فلک کشیده..از گل های ریز میون علف ها..از تیکه سنگ های رنگی که گوشه کنارها پیدا میشد..

𝙇𝙤𝙨𝙩 𝙄𝙣 𝙏𝙝𝙚 𝙅𝙪𝙣𝙜𝙡𝙚☘︎ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈOù les histoires vivent. Découvrez maintenant