♡ ﷽ ♡
.
.
با برخورد شئ ریز و سفتی به بینیش،
پلک هاش رو به هم فشرد و بینیش رو چین داد..اما وقتی دوباره این عمل تکرار شد؛
با غرغر چشم هاش رو باز کرد و با منظرهی نزدیک آسمانی از زاویه دیدِ شاخ و برگ ها مواجه شد..چندباری برای رفع ابهام و یادآوری اتفاقات دیشب، پلک زد که دوباره همون شئ به پیشونیش برخورد کرد..فوری تو جاش صاف شد که پاش کمی از شاخهای که روش بود؛
لیز خورد اما سریع تعادل رو برقرار کرد..به شاخهی زیریش نگاه کرد که پسر مو سیاه رو دست به سینه غرق در خواب دید..دوباره شئ سفتی به کلهاش اصابت کرد..اینبار اون شئ رو در دست گرفت و با بهت زمزمه کرد:
_بلوط؟!
سرش رو بالا گرفت و با دو سنجاب بازیگوش که در حال جمع آوری بلوط ها و فندق ها بودند؛ مواجه شد..لبخند شاد و پررنگی روی لب هاش نشست..
نگاه دوبارهای به پسر خوابیده انداخت و در یک تصمیم ناگهانی، دوربیش رو برداشت و از حالت خوابیده و آروم پسر، عکس گرفت..
خندهی مرموزی رو لب هاش نشوند و به خودش برای شکارِ این لحظه ها افتخار کرد!باز هم به بالا سرش نگاه کرد..نفس عمیقی کشید و با احتیاط روی شاخه ایستاد..بخاطر جثهی انعطاف پذیرش و آتیش هایی که قبلا با جیانگ میسوزوند؛ به راحتی تونست از شاخه ها بالا بره و به مخفیگاه بلوط ها برسه..
سنجاب ها با دیدنش فرار رو بر قرار ترجیح دادن و ییبو با معدن کوچکی از بلوط و فندق و حتی بادام رو به رو شد!
لبخند از روی لب هاش پاک نمیشد..یه بلوط رو برداشت و به دهان گذاشت..سفت بود اما ترد و خوشمزه..خندید و اینبار فندقی به دست گرفت..به پسر خوابیده نگاه کرد و با هدف گیری دقیقی، فندق رو به طرفش پرتاب کرد که روی شقیقهی مو مشکی فرود اومد!
شیائو فوری از خواب پرید و با گیجی به اطراف نگاه کرد..و وقتی صدای خندهی بلند و شیطنت آمیز فردی رو شنید؛ سرش رو بالا گرفت و با مو بلوندِ دردسرساز مواجه شد..
صاف نشست و با لحن تندی گفت:
VOUS LISEZ
𝙇𝙤𝙨𝙩 𝙄𝙣 𝙏𝙝𝙚 𝙅𝙪𝙣𝙜𝙡𝙚☘︎ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ
Fanfiction🍀𝑵𝒂𝒎𝒆 : 𝑳𝒐𝒔𝒕 𝑰𝒏 𝑻𝒉𝒆 𝑱𝒖𝒏𝒈𝒍𝒆 🍀𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒀𝒊𝒁𝒉𝒂𝒏(𝐿𝑆𝐹𝑌) 𝑽𝑲𝒐𝒐𝑲/𝑱𝒊𝑿𝒖𝒂𝒏 🍀𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝑨𝒅𝒗𝒆𝒏𝒕𝒖𝒓𝒆/𝑪𝒐𝒎𝒆𝒅𝒚/𝑫𝒂𝒊𝒍𝒚 𝑳𝒊𝒇𝒆 🍀𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓 : °•𝔂𝓪𝓭𝓮𝓰𝓪𝓻•° 🍀 گمشده در جنگل🍀 🍀خلاصه: ژو چنگ...