🍀𝙋𝙖𝙧𝙩 23🍀من شازده کوچولوی توئم؟🍀

246 70 101
                                    

♡ ﷽ ♡

.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

.

لایلا همچنان بالای قایق پرواز میکرد و به دنبالشون در حال سفر بود..تنها چند ساعت تا رسیدن به نزدیک ترین شهر فاصله داشتن..

مو بلوند همچنان خمار بود اما نمی تونست به راحتی درون قایق و تکون های مزخرفش بخوابه..پس شیائوجان در سکوت یه بالش پشت خودش گذاشت و همونجا دراز کشید..

_ییبو؟

صدای آرومش توجه مو بلوند رو جلب کرد..
مو مشکی دستش رو به طرف پسر دراز کرد و با لحن ملایمی گفت:

_بیا اینجا بخواب!

ییبو هم از خداخواسته لبخندی زد و خودش رو روی بدن پسر انداخت..تو بغل عضلانیِ پسر دراز کشید و سرش رو روی سینه‌ی مو مشکی قرار داد..

جان هم تنها پتوی موجود رو روی تن ییبو انداخت و به این ترتیب هر دوشون گرم می افتادن..ییبو زیر پتو..و جان زیر ییبو!

پسر بزرگتر دستش رو بلند کرد و میون موهای پسر مو بلوندی که روی سینه‌اش به خواب رفته بود؛ کشید و نوازش کرد..و مدت زیادی نگذشت که صدای خر و پف پسر کوچکتر شنیده شد..

با وجود صدای بلند قایق موتوری هنگام حرکت، جان تنها صدای نفس های ییبو رو به گوش هاش دعوت کرد و کم کم در خواب آرومی غرق شد..

با شنیدن صدای سرفه های بلندی از خواب پرید و با گیجی به طرف صدا برگشت..با دیدن قایقران که قلبش رو گرفته بود و سرفه های دردناکی میکرد؛ به سرعت اما با احتیاط پسر توی بغلش رو روی زمین گذاشت و به طرف مرد پا تند کرد..

_آقا حالتون...

اما حرفش هنوز تموم نشده بود که مرد تعادلش رو از دست داد و به داخل آب افتاد..
مو مشکی هول زده اسم مرد رو فریاد زد که پسر کوچکتر با ترس از خواب پرید..

جان معطل نکرد و برای نجات مرد به درون دریا پرید..و در این میان ییبویی که از هیچ چیز خبر نداشت؛ با وحشت خودش رو به لبه‌ی قایق رسوند و اسم پسر رو فریاد کشید..

قلبش به تندی می تپید و امواج متلاطم دریا رو از نظر می گذروند..پرنده‌ی بالای سرش هم به جز تکرار کلمه‌ی "شوشو" هیچ کمکی بهش نمیکرد!

𝙇𝙤𝙨𝙩 𝙄𝙣 𝙏𝙝𝙚 𝙅𝙪𝙣𝙜𝙡𝙚☘︎ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈWhere stories live. Discover now