6.Parties & Punishments(2)

277 45 12
                                    




"مرسی لاو"

اون پسر بسته ی نخود یخ زده رو از پیشخدمتی که کاملا گیج شده بود گرفت و روی چشم چانیول گذاشت و چانیول ناله کرد .

"قراره یه مدت اینجا یه کبودیه خوشگل داشته باشی "

چانیول به راهروی خالی ای که توش نشسته بودن نگاه کرد.

"بنظرت به کسی چیزی میگه؟"

"اینکه روش چاقو کشیدم چون میخواست بهم تجاوز کنه؟ یا این که تو اون عوضی رو بخاطر کمک به من زدی؟"

"نمیدونم. تو خوبی؟ داری خونریزی میکنی "

اون پسر خون روی پیشونیش رو با آستینش پاک کرد.

"زنده میمونم ."

"و...و تو تقریبا، میدونی؟ "

اون پسر بخاطر تعجب چانیول شونه هاش رو بالا انداخت.

"یه شجاعِ حرفه ای. من خوبم. وایسا! تو پارک چانیولی، مگه نه ؟"

"آره.اسم تو چیه ؟"

اون پسر خون روی چاقوش رو با شلوارش پاک کرد و بعد بستش و توی جیبش گذاشت.

"من بکهیونم"

"اوه"

«بکهیون» اسم شیکی برای این بچه ی شجاع و وحشی بود!

"بیا بریم، اونا دنبالم میگردن."

چانیول بسته نخود رو کنار گذاشت و دنبالش رفت. اونا وارد سالن شدن و ایستادن. اون پسر بکهیون جمعیت رو اسکن کرد تا وقتی که نگاهش روی همون پسر عضله ای که قبلا هم کنارش بود نشست. اون جلوی یه میز ایستاده بود و مشغول صحبت کردن با یه مرد بزرگتر(از نظر سن) با موهای تیره و کوتاه بود که توسط زن های برنزه احاطه شده بود . اون مرد بزرگتر نگاه بکهیون رو حس کرد و انگشتش رو سمتش خم کرد و بهش با اشاره گفت که به سمتش بره . حالت قیافش ترسناک بود.

"شت !"

چانیول نگاه بکهیون رو دنبال کرد:"اون باباته؟"

بکهیون خندید:"شبیه منه؟"

"اممم، نه ."

بنظر از بکهیون بزرگتر میومد ولی چانیول ادامه داد:"دوست پسرت؟"

"اوف نه! اون رئیسمه."

بکهیون نگاه شوکه ی چانیول رو دید و چشم هاش رو چرخوند.

"ببین."

بکهیون چرخید، موهاش رو بالا زد تا اون تتوی بارکد روی گردنش معلوم شه. بعد برگشت و دکمه های روی سینش رو باز کرد، گردنبند صلیبش مشخص شد و بعد دوتا تتوی پرستوی بزرگ.

"من از بردز کیجم ."

"من، من نمیدونم کجاست. تو رو اجاره میکنن؟"

بکهیون سر تکون داد:"اره"

و بعد شونه هاش رو بالا انداخت طوری که انگار عادی ترین چیز دنیاست.

Birds in gilded cagesOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz