24.Falling angels(1)

211 25 2
                                    


اگه بکهیون میخواست یه لیست از کارهایی که توی سکس ازشون متنفر بود بنویسه، تریسام قطعا توی پنج تای اول بود. فقط خیلی براش زیاد بود که روی کارش تمرکز کنه، حواس پرتی ها کم نبودن و باید بیشتر از یه نفر رو توی یه زمان راضی نگه میداشت و این خسته کننده بود.

انگشتاش رو بیشتر توی مشتری خانومش هل داد، فرو میکرد و در می اورد همزمان که دستش رو داخلش میچرخوند. زن پاهاش رو بیشتر باز کرد، یه دستش پایین اومد تا سر بکهیون رو بگیره و به خودش فشار بده. همه چیز توی وجودش میخواست از اونجا فرار کنه و دور بشه، ولی نمیتونست. پس به جاش توجهش رو روی کارش برگردوند، نوک زبونش رو میچرخوند و زن رو ازار میداد. اروم مک میزد تا وقتی که تونست خیسی زن رو حس کنه. میتونست صدای نفس نفس زدن های زن رو وقتی که میخواست به ارگاسم برسه از بالای سرش بشنوه...زن نزدیک بود و بکهیون میدونست که اگه ادامه بده به ارگاسم میرسه...ولی این کار براش خیلی اسون تر میشد اگه شوهر زن اونجا نبود که فریاد بکشه تا مثلا تشویقش کنه.

"فاک این خیلی هاته! بخورش، همینه! پوسیش رو لیس بزن! زودباش، جیغش رو دربیار"

یهو دست های بزرگی باسنش رو به قدری محکم گرفت که مطمئن بود کبود میشه و پاهاش رو از هم جدا کرد. سر دیک مرد رو حس کرد که همراه پریکام گرم و لزجی به سوراخش فشرده میشه، ازردگی و ناراحتیش رو کنار زد و برگشت تا پشتش رو ببینه، سعی کرد لحنش فریبنده باشه.

"هی، من نمیتونم صبر کنم تا منو پر کنی ولی تو قوانین رو میدونی...هیچ کاری رو نباید بدون پوشش انجام بدیم. توی کشوی میز کاندوم هست، عجله کن و یکیش رو بردار...بعد میتونی من رو سخت به فاک بدی"

مرد اخماش رو توی هم کشید، خشم توی چشم های تاریکش برق میزد ولی بکهیون متوجهش شد و عقب رفت.

"متاسفم بیبی، کجا بودیم؟"

بکهیون سمت زن برگشت و پایین لبه هاش رو بوسید قبل از اینکه با انگشتاش جداشون کنه و بین پاهای زن رو اروم و ملایم لیس بزنه. زمان زیادی نگذشت که ناله های زن دوباره بلند شد. و...

"فاک بهش! من آزمایشت رو دیدم، تو پاکی"

مرد قوزک پای بکهیون که روی تخت زانو زده بود روگرفت و کشید و تعادلش رو بهم زد همونطور که پاهاش رو با خشونت از هم دور میکرد.

"گفتم نه!"

بکهیون مرد رو عقب هل داد و به زحمت از تخت بیرون رفت، چرخید تا با مرد روبه رو بشه.

"دوباره تکرارش کن تا کارمون همینجا تموم بشه"

مرد که به نظر سی، سی و پنج سال داشت، کمی از بکهیون بلندتر و خیلی مغرور بود، خودش رو به بکهیون رسوند و انگشتش رو به سینه ی بکهیون زد.

"اینجا تو کسی نیستی که بخوای دستور بدی! فکر کنم فهمیدی که ما برای یه ساعت کامل اجاره ت کردیم...و معنیش اینه که تا وقتی این یه ساعت تموم بشه صاحبت هستیم. پس درحال حاضر این چیزیه که اتفاق میفته لیتل بوی! تو همسرم رو اماده میکنی و بعد در حالی که من دارم تو رو به فاک میدم به فاکش میدی...و من بدون هیچ محافظی به فاکت میدم چون علاقه ای بهشون ندارم و بعد با کامم پرت میکنم و تو هم طوری رفتار میکنی که انگار عاشقشی"

Birds in gilded cagesWhere stories live. Discover now