🔞🔞🔞🔞
با دست راستش صورت جیمین رو قاب گرفت و لب هاش رو وحشیانه به لب های جیمین رسوند.
بعد از مکیدن لب پایین پف کردهاش بوسهی نرمی به چونه ی استخوانیش زد و رد و بوسه هاش رو به سمت گوش جیمین کشوند.
صورت جیمین رو به سمت مخالف هدایت کرد و با نوک زبون لیس کوتاهی به لاله ی گوش جیمین زد و زمزمه کرد: پوست تنت، انقدر سفیده که دوست دارم با بوسه هام نقاشیش کنم!
صداش از حالی که داشت دورگه و بم شده بود لحن اغواکننده ای که داشت، برای لحظه ای لرز کوتاهی به تک تک سلول های جیمین انداخت.
مکی به گوشش زد و آرومتر از قبل جوری که داغی نفس هاش گوش جیمین رو میسوزوند با لحنی عمیق تر گفت: اجازهش رو دارم؟
با شنیدن آه خفیف جیمین که به سختی سعی در کنترل کردنش داشت، دست از مکیدن گوشش برداشت و بوسه هاش رو به خط فکش رسوند و بعد از کشیدن لب هاش روی پوست داغ جیمین، زیر فکش رو کوتاه مکید و به سمت گردنش رفت.
بوسه هاش همراه با گاز های ریز روی گردن جیمین میرقصید و گاهی هم برای اطمینان از اینکه رد خودش رو روی بدن معشوقهش به جا گذاشته، محکم پوستش رو میمکید.
تلخی ای که توی دهنش پیچید باعث شد اخم به ابرو هاش بیاد و کمی از جیمینی که چشم هاش رو بسته بود و از بوسه های جونگکوک لذت میبرد فاصله بگیره.
گردن قرمز شده ی جیمین رو نوازش کرد و زیر گوشش گفت: تلخه...
جیمین به ارومی چشم هاش رو باز کرد و جواب داد: عطر زدم.
جونگکوک بار دیگه لب هاش رو به گردن جیمین رسوند واین بار خشن تر از قبل به جونش افتاد.
ناله های پر از شهوت جیمین باعث میشد حریص تر از قبل ببوسه و با بوسه هاش تن زیبای مرد زیرش رو پرستش کنه.
لب هاش رو به ترقوهی جیمین رسوند و بعد از اینکه مطمئن شد اثر هنری بی نقصی خلق کرده، دست از بایت کردن پوست جیمین برداشت و کمی ازش فاصله گرفت و به شاهکاری که خلق کرده بود نگاه کرد.
با انگشت شصتش پوست گردن جیمین رو دوباره نوازش کرد و بی طاقت به پوست سفید و شیرین جیمین حمله کرد.
بوسه ای روی سینه ی جیمین دقیقا جایی که قلبش میتپید، گذاشت و زبونش رو دَوَرانی روی نیپل صورتی رنگ سفت شدهش کشید و بعد شروع به مکیدن کرد و گاز ریزی گرفت.
با دست دیگهش سینه ی دیگه ی جیمین رو چنگی زد و فشاری بهش وارد کرد و بعد با انگشت شصت و اشارهش پیچ آرومی به نوک نیپلش داد.
چشم های پر از شهوتش رو به جیمینی که از لذت نفس های عمیقی میکشید داد و بعد توجهش به دست جیمین که ملحفه ی روی تخت رو توی دستش گرفته بود و میفشرد جلب شد.
همونطور که زبونش با نیپل جیمین بازی میکرد پوزخندی روی لب هاش نقش بست که از دید جیمین دور نموند.
با صدا لب هاش رو از نیپل جیمین جدا کرد و بزاق دهانش که کش اومده بود رو با کشیدن زبونش روی لب هاش قطع کرد.
چشم هاش به طرز عجیبی تیره و گیرا به نظر میومدن و این باعث میشد جیمین حتی نتونه لحظه ای چشم هاش رو دوباره ببنده یا جای دیگهای رو نگاه کنه.
جونگکوک روی پوست سفید جیمین نفسی کشید و با لب های مرطوبش، جای جای شکم جیمین رو بوسه گذاشت.
با رسیدن به وی لاین جیمین، منقبض شدن عضلات شکمش رو احساس کرد اما توقفی توی کارش ایجاد نکرد. و مابین بوسه هاش خوشحال لبخندی زد و کمی پایین تر رفت. با گذاشتن بوسه ای جایی نزدیک به دیک جیمین، پای چپش رو بلند کرد و به نرمی روی شونه ی پهن و عضلانیش قرار داد.
بخشی از کمر جیمین روی هوا بود و حالا از نزدیک بودن لب های جونگکوک به دیک بی قرارش، به ملحفه چنگ میزد و بی صبرانه توی جاش تکون میخورد.
جونگکوک پوست سفید و لطیف ران پای جیمین رو مکید و سعی کرد رد قرمز رنگی از خودش به جای بگذاره و بعد همون خط رو با بوسه هاش ادامه داد و به ساق پای جیمین که روی شونهش بود رسید.
بوسه ی نرمی روی ساق پاش گذاشت و گاز آرومی گرفت.
از گوشه ی چشم به جیمینی که عرق کرده و قرمز شده بود و چشم هاش رو از لذت فشار میداد، نگاهی انداخت.
پوزخندی روی پوست جیمین زد و از اینکه همین حالا هم اون رو بی قرار خودش کرده بود، ته دلش به خودش مغرور شد!
دستش رو به سمت صورت جیمین برد و بعد از نوازش گونهاش با شصت دستش لب هاش رو لمس کرد.
YOU ARE READING
My little policeman
Fanfictionهی پلیس کوچولو منتظرم باش از اینجا که بیام بیرون کلی کار باهات دارم .حق نداری تا اون موقع با کسی قرار بزاری . منتظرم بااااش . . . . . تو با من قرار میذاری پارک جیمین حالا میخوای پلیس باش یا هر چیز دیگه من تورو بدستت میارم مطمئن باش 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰...