کلمات از دهنش خارج شدن، قلب من تند تند می زد. تمام درد هایی که تو چند ماه گذشته احساس کردم با شنیدن صداش داشت از بین می رفت. چشمام رو بستم و نفس عمیق کشیدم تا مثل یه احمق اونجا لبخند نزنم.
زین هنوز داره صحبت می کنه و من از اینکه به حرفش گوش نکردم احساس بدی بهم دست داد. ولی الان به تنها چیزی که می تونم فکر کنم اینه که هری اینجاست، پشت سر من نشسته و داره نفس میکشه.
الیزابت از اتفاقاتی که افتاده بیخبره. به خاطر حرفای زین اشک تو چشماش جمع شده ولی تا جایی که می دونم اون نمی دونه که هری دقیقا پشت سر ما نشسته.
زین حرفشو تموم کردم و پری شروع کرد به خوندن عهدش، و لبخند بزرگی زد.
پام رو مرتب تکون می دادم . کاملا شوک شده بودم.
شاید قبلا تصورش رو کرده بودم؟
من برگشتم و سریع به پشت سرم نگاه کردم شاید می خواستم مطمئن بشم.
اون قبلش داشت بهم نگاه می کرد و بعد نگاهامون به هم گره خورد، همون لبخند رو لبش بود. اون زبونش رو لبش کشید. چشماش رو باز و بسته کرد. چالاش رو گونه هاش مشخص بود مثل همونی که یادمه و اون بهم چشمک زد.
"شیت." من گفتم و برگشتم.
"چی؟" الیزابت زمزمه کرد.
"هیچی." من اروم گفتم.
بعد از اون سعی کردم به عروسی توجه کنم واقعا سعی کردم حواسم رو جمع کنم ولی نتونستم. ولی خودم رو سرزنش نمی کنم. هری پشت سر من نشسته با همون لبخند مسخره.
خدا لعنتت کنه هری.
بالاخره حرفای پری تموم شد و اونا حلقه هاشون رو دستشون کردن. من لبخند بزرگی زدم و اون دو تا همدیگرو بوسیدن. دستای پری دور گردن زین حلقه شدن و همه شروع کردن به دست زدن.
من و الیزابت بلند شدیم در حالی که اون دوتا از راه باریک بین صندلی ها گذشتن و از چادر خارج شدن.
مهمونی ساعت 6 شب شروع میشد یکمی عجیبه ولی بازم خوبه. فکر کنم به این دلیل بود که اونا می خواستن غروب خورشید رو تو پارک مرکزی ببینن .
"بعدی مهمونیه دیگه؟" الیزابت پرسید.
سرم رو تکون دادم و به هری نگاه کردم در حالی که همه داشتن از چادر خارج می شدن. اون داشت با لیام و نایل راه می رفت، دستاش تو جیباش بود.
"تو خوبی؟" الیزابت پرسید و ما دنبال همه رفتیم.
"نه." من گفتم." اصلا."
"چرا؟ چیشده؟"
من دستشو گرفتم و وایسوندمش ، به هری اشاره کردم.
اون گفت."یعنی اون...اوه خدای من..."
" اون پشت سر من بود، اوه----"
YOU ARE READING
Hidden( translated to persian )
FanfictionHe was like a moon part of him was always hidden. اون شبیه ماه بود قسمتی از اون همیشه مخفی بود.