چرا هری همیشه درمورد رابطه های من صحبت می کنه،نمی دونم."اره."دروغ گفتم."امشب بهش می گم."من واقعا نمی دونم ارون الان کجاست ،اون حتما باید سرکارش باشه.امشب رفتم خونه حتما بهش زنگ می زنم.اگر اصلا از توی این اسانسور لعنتی اومدم بیرون.
"اوه." نمی تونستم حالتشو از تن صداش تشخیص بدم.
"برای چی اهمیت می دی؟"من ازش پرسیدم.
"اهمیت نمی دم."
"ولی طوری نشون می دی که انگاراهمیت می دی؟"
" خب من همیشه بد نشون می دم."
" فقط بهم بگو چرا؟"
هری اه کشید."تو اجازه نمی دی چیزی از دستت بره،میدی؟"
من سرم رو به علامت منفی تکون دادم.
هری به سقف نگاه کرد ، من فکر کنم اون نمی خواد همه چیز رو توضیح بده پس منم به یه طرف دیگه نگاه کردم."اگر سیگار کشیدن تو اسانسور ازاد بود،"هری بعد از مدتی گفت.
" تو همین الان این قانون رو میشکنی." من گفتم.
هری به طرز مسخره به من نگاه کرد."تو سیگار می کشی،رزالی؟"
"نه."من گفتم."دیگه نه."
"قبلا می کشیدی؟" اون پرسید و ابروشو داد بالا.
"اره،تو دبیرستان."
هری سرش رو تکون داد."واو."اون گفت.
"چرا این قدر باورکردنش سخته؟"
"به خاطر این که تو تویی."
"خب؟"
"پس به نظر میاد اگر یه نفر بهت سیگار بده تو رد می کنی."
"من می تونم سیگار بکشم هری تو منو دست کم گرفتی."
" مشخصه."
من اه کشیدم. الان می تونم یه سیگار بکشم. هری باعث می شه من دوباره سیگار بکشم،با تمام استرسی که برام ایجاد می کنه. من هیچوقت به سیگار معتاد نشدم ولی چیزی بوده که هر چند وقت یه بار می کشیدم. فکر نمی کنم تا حالا به خودم اجازه داده باشم به چیزی معتاد بشم .از این متنفرم که نتونم خودم رو کنترل کنم.
"چه قدر دیگه باید این تو بمونیم؟"من غر زدم.
هری شونه هاشو تکون داد.
من سرمو به دیوار تکیه دادم. دما انگار داشت تو این جای کوچیک بالا می رفت هری هم استیناشو داد بالا من چشمم به جوهر مشکی روی دستش افتاد.
" تو تتو داری؟"من پرسیدم.
هری دستشو چرخوند که تتشو ببینه."اره." جواب داد.
"نمی دونستم." من گفتم .من تاحالا اونو تو تی شرت دیده بودم ولی هیچ وقت به تتو هاش توجه نکرده بودم.
YOU ARE READING
Hidden( translated to persian )
FanfictionHe was like a moon part of him was always hidden. اون شبیه ماه بود قسمتی از اون همیشه مخفی بود.