Chapter 11

314 40 5
                                    

د.ا.ن الا:
بيدار شدم و متوجه شدم تو همون تخت ديشبيم.همه ى حرفاى هرى داشت تو ذهنم پخش ميشد...اميل اومد تو اتاق:
-سلام الا!
-سلام.
اومد و بغلم نشست.
-الا؟
-بله؟
-نميخواى برام چيزى تعريف كنى؟
هيچى نگفتم و سرمو انداختم پايين.
-بخاطر موليه؟
هيچى نگفتم و به پام نگاه كردم.اميلى بغلم كرد و گفت:
-الا مثل قبل ميتونم ارومت كنم؟
بغضم شكست و زدم زير گريه و بغلش كردم.هيچى نميگفتم فقط آروم گريه ميكردم.اميل اروم موهامو نوازش ميكرد و اروم گفت:
-الا؛خيلى زود منو فراموش كردى!من هميشه برات اينجام دختر فهميدى؟
پيرهنشو گرفتم و گفتم:
-قول بده.
-قول ميدم
اميلى منو تو بغلش كشيد و منم تو بغلش دراز كشيدم. هرى...اون چطور تونست اون حرفارو بزنه؟چطور؟
اميل:من ميرم پايين نظرت چيه دست و صورتت رو بشورى و بعد بياى پايين؟
-موافقم...كيا پايينن؟
-منو ليام و نايل.
بلند شد و رفت پايين.بلند شدم و خودم رو تو آيينه ى اتاق نگاه كردم.زير چشمام سياه بود.

زير چشمام سياه بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

دستمال رو برداشتم و چشمام رو پاك كردم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

دستمال رو برداشتم و چشمام رو پاك كردم.لبام يه جورايى سفيد شده بود.رفتم و موهامو بالا سرم بستم. اصلا حال و حوصله ندارم.رفتم تو دستشويى و تموم خاطراتم زنده شد...هرى...مولى...جيمز...واى نه نه جيمزو از سرت بيرون كن...نه...نه...تمام اون لحظه ها جلوى چشمم پخش شد.اون روز...كبودى ها...و اون كمد...نه...سرم گيج رفت و افتادم رو زمين.احساس ميكنم تو كل دنيا شكست خوردم.حرفاى همه تو ذهنم پخش ميشد.
"اون فقط بدنتو ميخواد"
"اون يه دختر بازه"
"فراموشش كن الا"
"فك كردى برا من افتخاره كه با تو خوابيدم؟"
"ارزو دارم ديگه نبينمت"
يه نفس عميق كشيدم و بلند شدم و يه لباس سفيد پوشيدم كه اميل برام رو صندلى گذاشته بود.كه صداى اميلى از پايين اومد:
-بيا پايين.
رفتم پايين و نايل و ليام رو ديدم.
-سلام به همه!
و پريدم رو مبل بين همه و تلويزيون رو روشن كردم.
اخبار:با توجه به اخبار جديدى كه به دستمون رسيده جيمز اوپراى همينطور به يكى از مدل هاى امريكايى به نام الا مونتگامرى نيز تجاوز كرده.پس ١٠ سال حكم زندان براى ايشون فرستاده شده.احساس كردم زير پام خالى شد...

mad love(H.S)Where stories live. Discover now