Chapter 12

325 40 6
                                    

احساس كردم زير پام خالى شد...هرى.با تمام سرعت دويدم تو اتاق.بدم مياد ازت هرى استايلز.ازت متنفرم. اون چطور تونست بره بگه؟اون چطور تونست؟من بهش اعتماد كرده بودم.چطور يكى ميتونه انقدر پست باشه؟خسته شدم.خسته!شدم!چرا بايد اينطورى شه؟ هرى استايلز:تو دارى ذره ذره نابودم ميكنى.بس كن بس كن.اشكايى كه تو چشمام بود شروع كرد رو گونه هام سرازير شدن.ميخوام جيغ بزنم.ميخوام داد بزنم اما نميشه...هيچ صدايى از ته گلوم درنمياد.ميخوام هق هق كنم.ميخوام بدوم تو بغل اميل اما نميتونم.چرا هرى؟ چرا؟؟؟ مگه من با تو چيكار كردم؟؟؟؟خواهش ميكنم اين خواب وحشتناك تموم شه...نه...اين هيچوقت خوب تموم نميشه...موبايل لعنتيمو روشن كردم كه شايد آهنگ آرومم كنه اما دستم ميلرزيد و فقط رو شافل زدم:
((لطفا بخونيد معنيش به اين قسمت ميخوره))
You got me sippin' on something
I can't compare to nothing
I've ever known, I'm hoping
That after this fever I'll survive
I know I'm acting a bit crazy
Strung out, a little bit hazy
Hand over heart, I'm praying
That I'm gonna make it out alive

The bed's getting cold and you're not here
The future that we hold is so unclear
But I'm not alive until you call
And I'll bet the odds against it all
Save your advice 'cause I won't hear
You might be right but I don't care
There's a million reasons why I should give you up
But the heart wants what it wants
The heart wants what it wants

You got me scattered in pieces
Shining like stars and screaming
Lighting me up like Venus
But then you disappear and make me wait
And every second's like torture
Hell over trip, no more so
Finding a way to let go
Baby, baby, no I can't escape

The bed's getting cold and you're not here
The future that we hold is so unclear
But I'm not alive until you call
And I'll bet the odds against it all
Save your advice 'cause I won't hear
You might be right but I don't care
There's a million reasons why I should give you up
But the heart wants what it wants
The heart wants what it wants
The heart wants what it wants
The heart wants what it wants

This is a modern fairy tale
No happy endings
No wind in our sails
But I can't imagine a life without
Breathless moments
Breaking me down, down, down, down

The bed's getting cold and you're not here
The future that we hold is so unclear
But I'm not alive until you call
And I'll bet the odds against it all
Save your advice 'cause I won't hear
You might be right but I don't care
There's a million reasons why I should give you up
But the heart wants what it wants
The heart wants what it wants
The heart wants what it wants
The heart wants what it wants

The heart wants what it wants, baby
It wants what it wants, baby
It wants what it wants
It wants what it wants

The heart wants what it wants, baby
It wants what it wants
احساس كردم نفسام ديگه تموم شده بود.موبايلو كوبيدم تو ديوار تا آهنگ بدترى پخش نكرده.موبايلم شكست و منم باهاش شكستم.تكه هاى شيشه ى موبايل پاى همرو ميبره ولى شيشه خورده هاى من زير پاى خودم ميره. اون درست ميشه!ال سى ديش رو عوض ميكنن ولى من هيچوقت مثل روز اولم نميشم.درداورده نه؟براى زندگى اى تلاش كردى كه همش با يه بغل از بين ميره...با يه نگاه...با يه لبخند...زندگى اى كه مال خودت نيست، مال خواننده اى به اسم هرى استايلزه...هر كارى كنى مال اونى؛جادو شدى...خام شدى و دست و پاتو عشق بسته.نميتونى بجز تعريف چيزى درموردش بگى... ولى حالا كه بزرگ شدى اون احساسات بچگانه دارن خوردت ميكنن؛ذره ذره ى وجودتو ميگيرن تا جايى كه شكست بخورى و قبولشون كنى و تحويلشون بگيرى؛ اين وقتيه كه اين احساسا بزرگ ميشن و ديگه تمام وجودت ميشن ...چيزى غير از اون برات مهم نيست. اما اون چيزى غير از خودش براش مهم نيست. اون عاشق خودشه... نه من... نه مولى...خودش.چشمامو بستم و گذاشتم گريه جاى افكارمو بگيره.
............................
با صداى داد از خواب بيدار شدم.
-گمشو بيرون!
-باور كن من هيچوقت همچين كارى رو باهاش نميكنم!
-وايسا بيينم...تو گفتى آشغال؟
-نه واقعا نه
-پس ديگه چه احمقى غير از تو و الا از اين قضيه خبر داشته؟هااا؟جواب بده هز!
-خواهش ميكنم بزار ببينمش اميل!
-نه برو بيرون.احساس كردم صداى قدم هاى بلند و سريع به سمت اتاق مياد.قدماش مثل جيمزه...گريم گرفت و ترسيدم با اينكه ميدونم هريه.ولى اون هيچ فرقى با جيمز نداره.دست و پام شروع كرد به لرزيدن كه صداشو شنيدم.صداى پر از احساسش.
-الا؟
خودمو جمع كردم  و تو چشماش نگاه كردم.
اومد سمتم اما پريدم اونور و جيغ زدم:
-به من نزديك نشو.
-الا باور كن من همچين كارى نكردم.
بلند شدم و روبروش وايسادم.دوسش دارم و ازش متنفرم.هى بهم صدمه ميزنه ولى بازم دوسش دارم.من مثل ماهى ام و اون ماهه.من هرشب تو اسمون ميبينمش و عاشقشم ولى هيچوقت بهش نميرسم.درد داره.خيلى درد داره.من هر شب براى ديدنش سرمو از توى اب بيرون ميارم و ميبينمش كه فقط باعث ميشه هوا تو ريه هام بره و بعد از مدتى بميرم.ولى بازم ادامه ميدم.
الا:هرى...براى باور كردن تو خيلى ديره...تو هيچوقت نميتونى به يكى صدمه نزنى!به اندازه ى كافى ازت صدمه ديدم!
هرى:من دارم سعى ميكنم جبران كنم!
-تو با هر دفعه جبران كردنت يه اسيب ديگه وارد ميكنى كه هر دفعه مرگبار تر از دفعه ى اوله!
-خواهش ميكنم الا باورم كن.
اومد كه دستامو بگيره اما خودمو كشيدم كنار.
-اگه برات يه ذره مهمم برو هرى...برو و هيچوقت برنگرد.خواهش ميكنم...
-الا فقط گوش بده...
صداى ليام اومد:هرى برو بيرون!
رومو كردم اونور و دستاى لرزونمو رو صورتم گذاشتم.
شنيدم هرى نفس عميق كشيد و رفت بيرون و ليامم رفت.افتادم رو زمين و گريه كردم.چشماى سبزش داشت التماسم ميكرد كه باورش كنم.ولى دلم زيادى زخم و زيليه كه باور كنم.زيادى سرده.طورى كه پاهام از سردى دلم سرد شدن.صورتم از سردى دلم سرد شده.
................................
د.ا.ن ليام
با هرى از تو اتاق اومدم بيرون.
-ليام خواهش ميكنم يزار برم براش توضيح بدم.
دستشو گرفتم و باهاش از خونه اومدم بيرون.
ليام:حرف نميزنى تا وقتى كه بهت گفتم!
سوار ماشين شدم و هرى هم سوار شد.
-بايد يه ذره صحبت مردونه كنيم هرولد ادوارد استايلز.
و رانندگى كردم به سمت يه ساختمون بلند كه رسيديم.
-اينجا چيكار ميكنيم؟
-ما با پشت بومش كار داريم.
درشو باز كردم و سوار اسانسور شديم و زدم طبقه ٧٠. رسيديم بالا و درپشت بومو باز كردم و هرى پشت سرم اومد تو.رفتم سمت ارتفاع.
-خب...اولين سوالم الا براى چى اون روز تنگى نفس گرفته بود؟
-ليام...
-ميدونى كه ما پنهون كارى نداريم!
-از پيش جيمز اومده بود منم عصبانى بودم گلوشو گرفتم...
يه نفس عميق كشيدم و ادامه دادم:
-خبر تجاوز كه اومده...از اول توضيح بده.
-اون روز منو الا دعوامون شد و الا رفت بيرون و من براى عذرخواهى دنبالش رفتم كه ديدم رفت سوار ماشين جيمز شد و منم تا خونه ى جيمز تعقيبش كردم بعد رفتم تو كه صداى جيغ از خونش اومد و رفتم درو كوبيدم و حالا خلاصه يه درگيرى با جيمز داشتم و الا قبل از اينكه بهش تجاوز بشه نجاتش دادم.اما ديشب...من مست بودم و الا وقتى سرم داد زد گفتم من تو رو از تجاوز جيمز نجات دادم...و خب...مولى شنيده بود ش و اون كسيه كه رفته بوده لو داده بوده نه من!
-از كجا باورت كنم!؟
-تو منو ميشناسى لى...
رفتم و سمتش و بغلش كردم.
-آره داداش آره هز...ميشناسمت...

................
تريلر هم اونجاس.
ميدونم قرار بود ديروز بزارم اما نت نداشتم.
بووووووووووسسسسس💋💋💋

mad love(H.S)Where stories live. Discover now