Recommended:
Be careful_Jason drulo
کم کم دو هفته شون داشت به پایان میرسید .زین دوست نداشت که تموم بشه . حاضر بود تا آخر غرغرای سیدنی رو تحمل کنه اما بتونه لیامو بدون هیچمانعی ببینه .
تمام زندگیش شده بود لیام . به چیز دیگه ای نمی تونست فکر کنه . لیام براش مثل یه اکسیژن بود . وقتی نبود زین احساس میکرد داره خفه میشه .
پس این واقعا نامردیه که لیامو ازش بگیرن مگه نه؟ اما باز این دنیا همیشه بی رحم بوده . نبوده؟
قطعا بوده . اگه نبود الان لیام یه مین نبود و زین یه مد . اگه این دنیا بی رحم نبود الان وضع زین این نبود . الان توی یه قرنتینه زندگی نمیکرد .
بعضی شبا خواب میدید توی یه خونه ی کوچولو کنار دریاچه با لیام زندگی میکنه . لیام اونو تو آغوشش گرفته و اونجا دیگه قانونی نیست . دیگه مدی نیست مینی نیست ،دیگه قرنتینه ای وجود نداره . فقط زین و لیام .
شاید فکر کنین افکار زین برخلاف قوانینه اما این تقصیر خودش نیست ، هست؟ واقعا ممکنه وقتی داره به لیام فکر میکنه به خودش بگه نه زین به دفتر نقاشیات فکر کن! معلومه که نه .
زین هیچوقت نمی تونه اینکارو بکنه. گفتم که لیام بخشی از مغز زینه ، نمیشه پاکش کرد . مثل اینه که یه آدم سالم اسم خودشو از یادش ببره .
***
امروزم مثل هرروز برای لیام بود . خودشم نمیدونست چرا ،اما از بودن کنار اون پسر مومشکی لذت میبرد . اونا بیشتر وقتشونو تو این دو هفته باهم گذروندن . لیام بالاخره کتابشو تموم کرد و امروز ته داستانو برای زین تعریف کرد .
زینم با اینکه کتابارو حوصله سر بر میدونست گوش میداد . واقعا فکر کردین حاضره ازشنیدن صدای لیام بگذره چون بنظرش کتابا مسخره ان؟ معلومه که نه .
_و در هر حال مرسی بابت کتابا ،بنظر خوب میومدن
_کاری نکردم
اونا با هم تمام میز هارو چیدن . مبل و میز برای رئیس هارو گذاشتن و بعد از اون شروع کردن به دکور زدن برای بار .
این در حالی بود که نایل با سیدنی مشغول باد کردن بادکنک ها بودن . الکس بانیک داشتن نظافتو انجام میدان (که البته الکس با هزار بدبختی قبول کرد اینکارو انجام بده) . اد با پری هم داشتن تزیینات صحنه رو آمده میکردن .
_تا حالا این همه نوشیدنی یه جا ندیده بودم
_آره ،حجم زیادیه
_جالبه که هری فقط میزاره تو مهمونی ها مصرف کنیم
_بنظرم این خوبه
_اره میتونه خوب باشه ،توی همین یه شب همه از خود بی خود میشن
_اوهوم
YOU ARE READING
Benefit (Ziam)
Fanfiction_عاشقم نشو _اگه شدم _نباید بشی _اگه شدم _فراموشم کن _اگه نتونستم _باید بتونی _اگه نتونستم! _باید باهاش زندگیکنی _اگه نتونستم _میتونی _وقتی بهت نگاه میکنم توی چشمای قهوهایت یه دنیای دیگه وجود داره که من دارم توش زندگی میکنم. پس ازم نخوا...